برای شادی روح سیدجواد صلوات
کعبه؛ زادگاه علی(ع)
حضرت علی(علیهالسلام) در صبح جمعه روز سیزدهم رجب، ده سال قبل از بعثت در مکه در درون خانه کعبه متولد شد، و این از افتخارات و امتیازات بینظیر زندگی علی(علیه السلام) است که در مقدسترین مکان یعنی کعبه تولد یافت، و این مطلب از نظر تاریخی و روایات شیعه و سنی، قطعی است، و علامه امینی در کتاب ارزشمند الغدیر، جلد ششم، این موضوع را از شانزده کتاب اهل تسنن نقل کرده است.
آری! زادگاه حضرت علی(علیهالسلام) مکانی است که طوافگاه پیامبران، و کانون توحید و خداپرستی، و مورد احترام همه ادیان و قبایل بود، بنابراین او خانهزاد خدا است و مولود مقدسترین مکان و باصفاترین و مهمترین ماهها، ماه رحب، و بهترین ساعت و روز، صبح جمعه میباشد.
ابن صباغ مالکی که از دانشمندان معروف اهل تسنن است در این باره مینویسد:
«فرزند پاک، از نسل پاک، در جای پاک به دنیا آمد،چنین شکوهی از چه کسی دیده شده است؟! شریفترین مکان حرم، مسجدالحرام است، شریفترین مکان مسجد، کعبه است، هیچ کس جز علی(علیهالسلام) در کعبه دیده به جهان نگشود، بنابراین کودک کعبه، دارای شریفترین مقامها است،مولودی که در بهترین روزها (جمعه) در ماه صلح و صفا(رجب) در خانه خدا، جز امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) کیست؟»
چگونگی ولادت علی(علیهالسلام) در کعبه چنین بود: مادرش فاطمه(علیهاالسلام) همواره کنار کعبه میآمد و به راز و نیاز و طواف کعبه میپرداخت، تا اینکه روزی دیدند این سیده دودمان هاشم با حالتی ملکوتی در کنار کعبه، دست به دامن خدا شده و عرض میکند:
«پروردگارا! من به تو و به پیامبران و آنچه از جانب تو آوردهاند ایمان دارم، من سخن جدم ابراهیم خلیل(علیهالسلام) را تصدیق میکنم، او بنای کعبه را ساخت. پروردگارا! به حق آن کس که این خانه را ساخت و به حق این مولودی که در رحم دارم، وضع حمل مرا آسان گردان.»
در همین لحظه، دیوار کعبه شکافته شد، فاطمه(علیهاالسلام) به درون کعبه وارد شد، آن دیوار مانند اول به هم پیوست، حاضران حیران و شگفت زده شدند، شب و روز سخن از این حادثه عجیب در زبانها بود، نه کلید، در خانه را میگشود و نه کلنگ در ساختمان کعبه اثر میکرد،همه دریافتند که این حادثه امر الهی است، پس از سه روز فاطمه(علیهاالسلام) از خانه کعبه بیرون آمد، دیدند کودکی نورانی در آغوش دارد، از او چندین پرسش نمودند، او در پاسخ گفت:
«هنگامی که وارد خانه کعبه شدم، از میوههای بهشتی که در آنجا بود خوردم، و چون خواستم از خانه خدا بیرون آیم، از منادی غیبی شنیدم که گفت: «ای فاطمه! نام فرزندت را «علی» بگذار و خداوند علی اعلا، میفرماید: «من نام او را از نام خود گرفتهام.»
در کعبه شد ولادت و به محراب شد شهید
نازم به حسن مطلع و حسن ختام او
بسیاری از دانشمندان اهل تسنن، روایات ولادت علی(علیهالسلام) در کعبه را «متواتر» دانستهاند، یعنی به قدری در این مورد، روایت زیاد نقل شده که انسان یقین به صحت آن پیدا میکند.
شخصیت پدر بزرگوار علی(علیهالسلام)
حضرت ابوطالب، پدر بزرگوار علی(علیهالسلام) بود، او 75 سال قبل از بعثت [35 سال پیش از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)] در مکه از خاندان بزرگ قریش، دیده به جهان گشود، نام او را عبد مناف [یا عمران] گذاشتند، نظر به اینکه نام نخستین فرزندش «طالب» بود، او را ابوطالب خواندند.
یاری او از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در طول 45 سال، چه قبل از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و چه بعد از آن به قدری بسیار و چشمگیر است که «ابن ابی الحدید» دانشمند معروف اهل تسنن مینویسد:
«اِنَّ مِن قَرَءَ عُلوُمَ السَّیرَ، عَرَفَ اَنَّ الاِسلامَ لَو لا ابوُطالِب لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً؛ همانا کسی که علوم سیره شناسی را بخواند به این مطلب پی میبرد که اگر [دفاعها و حمایتهای] ابوطالب نبود، اسلام پا نمیگرفت و نابود میشد.»
و در وسعت و ژرفای ایمان او، حضرت باقر(علیهالسلام) فرمود:
«لَو وَضَعَ ایمانُ اَبی طالب فی کَفَّةِ مِیزانِ، وِ ایمانُ هذَا الخَلقِ فیِ الکَفَّةِ الاُخری لَرَجَّحَ اِیمانُه؛ اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو قرار داده شود، و ایمان همه خلایق در کفه دیگر آن نهاده گردد، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها برتری مییابد.»
شخصیت مادر بزرگوار علی(علیهالسلام)
فاطمه بنت اسد(علیهالسلام) مادر امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) از پیشگامان به اسلام بود، و در آن هنگام که ابوطالب از پیامبر(صلی الله علیه و آله) سرپرستی میکرد، فاطمه بنت اسد، چون مادری مهربان برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، فاطمه تا آخرین توانش به پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدمت نمود و پس از ظهور اسلام از نخستین افرادی بود که به اسلام گروید.
هنگامی که فاطمه(علیهاالسلام) در مدینه از دنیا رفت، علی(علیهالسلام) خبر وفات او را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریه کرد و فرمود:
«خدا فاطمه را بیامرزد که تنها مادر تو نبود، بلکه برای من نیز مادر مهربانی بود، آنگاه عمامه و پیراهن خود را به علی(علیهالسلام) داد و فرمود: «اینها را ببر و او را با اینها کفن کن.» پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نماز بر او و در دفن او شرکت نمود و او را تلقین داد و قبل از دفن، در قبرش خوابید و فرمود: «قبر فاطمه باغی از باغهای بهشت گردید.»
ابن ابی الحدید دانشمند معرووف اهل تسنن مینویسد:
«فاطمه بنت اسد، در آغاز آشکار شدن اسلام، مسلمان شد و یازدهمین نفری بود که به اسلام گروید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بسیار به او احترام میکرد و او را «مادر» میخواند، او هنگام وفات، وصیت خود را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) کرد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) وصیت او را پذیرفت و بر جنازه او خواند و در قبر او خوابید و با پیراهن خود او را کفن کرد، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسیدند: «شما درباره هیچ کس این گونه رفتار نکردید که با فاطمه(علیهاالسلام) کردید؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمود:
«اِنَّهُ لَم یَکُن بَعدَ اَبی طالِبٍ اَبَرَّ بی مِنها...؛ همانا هیچ کس بعد از ابوطالب، مانند فاطمه به من نیکی نکرد».
فاطمه بنت اسد(علیهاالسلام) نخستین بانویی بود که با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیعت کرد.
|
پیامبراکرم (ص) |
برای شادی روح سید صلوات
سیدمیرمحمدجواد ذاکر طباطبایی!
آن هنگام که صدای ملکوتی ات به عرش پرکشید،قدسیان
بالهای زرین خود را می گشودند و بندگان خاکی و افلاکی را به
سماع آسمانی می خواندند.
و چه بسیار،
جماعتی که با صدای تو، به معراج ماه می رفتند.
و چه بسیار،
دلهایی که به شوق دیدار جمال و جلال کبریایی،جلا می یافتند.
و چه،
جانهایی که با صافی ضمیر تو، از هر چه غیر بود،رها می شدند.
و تو
چه مظلوم و بی صدا رفتی و منتظران مناجاتت را در حسرت
تنها یک نوای دیگر از عشق،چشم در راه گذاشتی .
کاش می دانستی !
بعد از تو همیشه پژواک صدایت در گوشمان طنین مهر و صفیر حق را خواهد ریخت.
|
پیامبراکرم (ص) |
شهادت حضرت زهرا(س) را به آقا امام زمان و آقای ذاکر تسلیت می گم.
زندگى بانوى بزرگ اسلام با آن که در جوانى به خزان گرایید، در همان دوران کوتاه، درس هاى فراوانى براى پیروان حضرتش به جا گذاشت. یکى از این آموزه ها که سراسر عمر پربرکت فاطمه مرضیه (س) یکصدا و همسو آن را فریاد مى کرد، ?اهتمام و جدیت نسبت به دین? بوده است.
مظلومیت با همه بخش هاى زندگى صدیقه طاهره پیوند خورد، به ویژه حوادث دوران پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) که همچو تندبادى بر آن ?یاس نبى? وزید و منجر به شهادت دردناک و غم آور آن ?ریحانه رسول? گردید، اما همین مظلومیت هاى پیوسته نیز همگى یک جهت را نشان مى دهد و آن ?سوى دین دارى و پایدارى به پاى دین اصیل? است.
- ولادت حضرت فاطمه (س) با انزواى مادربزرگوارش ازسوى زنان قریش همراه شد. آنان به دلیل ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اسلام (ص) با وى قطع رابطه کردند و حاضر نشدند در لحظات دشوار وضع حمل به یارى او بشتابند. بدین شکل زهراى اطهر (س) در فضایى آکنده از مظلومیت متولد شد. اما پیام این مظلومیت چیزى نبود جز ?دفاع از دین خدا و حمایت از رسول خدا محمد (ص)?
- کودکى فاطمه مرضیه (س) با دوره نخست تبلیغ دین در مکه توأم گردید. مشاهده پدر که به ضرب سنگباران زخمى شده یا شکمبه شتر بر سر و روى مبارکش ریخته اند، بخشى از سهم کودکى فاطمه (س) در رسالت دشوار رسول خدا محمد (ص) بود.
اوج این سختى، در سه ساله محاصره در شعب ابى طالب (ع) به وقوع پیوست. تلخ کامى هایى که با مرگ مادر عزیزش، تلخ تر شد. پیام این دوران نیز در پاسخ نبى اکرم (ص) به وعده هاى فریباى سران مکه جلوه مى نمود که فرمود: ?اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپم قراردهید تا امر رسالت الهى را وانهم، چنین نخواهم کرد.? و این درس بزرگ استقامت در دین بود.
- آغاز نوجوانى آن حضرت در مدینه با جنگ هاى پى درپى علیه مسلمانان همراه شد. عروس خانه امیرالمؤمنین علیه السلام در غیاب همسر خود که سردار بى بدیل سپاه اسلام بود، بارسنگین کارهاى خانه و رسیدگى به فرزندان خردسال را به دوش مى کشید. داستان دستان زهراى مرضیه (س) که از چرخاندن آسیاب سنگى زخم شده بود و چادر وصله دار حضرتش که سلمان را به گریه انداخت، همچنین ماجراى شبهاى خانه على علیه السلام که فرزندان کوچکش گرسنه سر بر بالین مى گذاشتند، گوشه هایى از درد و رنج نوعروس آسمانى اسلام است که همگى به پاى نهال نورس اسلام و براى جان گرفتن درخت رسالت بود.
- عزاى غمبار سیدالشهدا علیه السلام که بزرگترین مصیبت تاریخ بشر است، پیشاپیش خاندان نبوت را به استقبال خود برد.
براساس روایات معتبر، جبرئیل براى رسول خدا (ص) خبر از فرزندى آورد که خداوند متعال به زهراى اطهر (س) عطاخواهد کرد و امت او را به شهادت خواهند رساند.
حضرت فاطمه (س) خواست تا این تقدیر الهى تغییریابد. اما فرشته وحى مجدداً خبر آورد که پاداش این امر، استمرار امامت در نسل حسین علیه السلام خواهد بود. ادامه سلسله امامت یعنى به کمال رسیدن کار همه انبیاى گذشته.
سخن که بدین جا رسید حضرت فاطمه (س) این بار سنگین را پذیرفت. اندوه مظلومیت حسین علیه السلام حتى پیش از ولادت، قلب و جان بانوى بزرگ اسلام را آکند و تا آخرین مراحل حیات همراه ایشان بود چنان که در لحظات سراسر اندوه وداع آن حضرت با همسر مظلومش امیرالمؤمنین علیه السلام از آخرین وصایاى صدیقه طاهر ه این بود: ?... کشته دشمنان در کنار فرات را از یاد مبر.?
این همه اندوه فقط به پاى دین و براى حفظ آن.
- گذشته از جهت گیرى کلى در زندگانى حضرت زهرا (س)، تعالیم آن بانو نیز در جهت ترویج و تشویق ?اهتمام به دین? قرار داشت. امام عسگرى علیه السلام نقل مى فرماید: که روزى خانمى خدمت حضرت زهرا (س) آمد و سؤالاتى راجع به نماز پرسید. چون تعداد سؤالات زیاد و زمان طولانى شد، زن خجالت کشید و گفت: بس است دیگر زحمت نمى دهم.
بانوى اسلام فرمود: هرچه مى خواهى بپرس. آیا اگر کسى اجیر شود که بار سنگینى را به بام برساند و یکصدهزار دینار (طلا) اجرت دریافت کند این کار بر او سخت مى آید؟... من سزاوارترم که این کار برم گران نیاید. از پدرم رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: دانشمندان شیعه ما در روز قیامت درحالى محشور مى شوند که به اندازه فهم و دانش و کوشش آنان در راه ارشاد بندگان، بر قامتشان خلعت هاى کرامت و بزرگوارى افکنده مى شود.
این نحوه برخورد بانوى بزرگ اسلام، نوعى ارائه الگوى عملى به پیروانش در جهت اهمیت دادن به فهم و پرسشگرى دین و فرهنگسازى دراین زمینه است.
در موردى دیگر حضرت زهرا (س) به خانمى حجت و استدلالى آموخت تا در بحث بر مبلغ معاندى پیروز شود.
زمانى که آن زن پس از غلبه بر مخالف، ابراز شادى زیادى نمود، حضرت به او فرمودند: شادى فرشتگان به واسطه غلبه تو بر آن زن بیش از سرور تو است و غصه شیطان و عوامل او به واسطه حزن آن زن معاند، بیش از غصه خود او است.
- ماجراهایى که پس از رحلت رسول خدا (ص) بر فاطمه مرضیه (س) گذشت و شدت حزن و اندوه آن گرامى در آن دوران به وصف نمى آید.
تعبیر خود ایشان در شعر منسوب به حضرتش این است: ?مصیبت هایى بر من فروریخت که اگر به روزها افکنده مى شد آنها را به شبهاى تاریک بدل مى نمود.?
آن بانو به موجب کلام امام صادق علیه السلام، پس از درگذشت پدر، دائماً اشکبار بود و پى در پى از شدت غصه از حال مى رفت و جسم مبارکش مستمراً تراشیده مى شد. اما آن ولى و حجت الهى به همه این اندوهها جهت الهى داد و همه را براى تقویت دین خدا و تحکیم موقعیت وصى و جانشین رسول خدا (ص) هزینه کرد و در کمال ماتم زدگى، مصائب خود را زمینه نهیب زدن بر مردمانى قرارداد که غفلت و مصلحت اندیشى دنیایى در خطر برگشت به جاهلیت قرارشان داده بود.
این چنین بود که زهراى اطهر (س) در چهره بزرگترین حامى و پیشواى مظلوم خویش ظاهر شد و سند حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام و مظلومیت آن جناب را با خون خود مهر کرد و ابدیت بخشید.
حضرت فاطمه زهرا (س) در دوران کوتاه رحلت رسول خدا (ص) با شهادت خویش، یکبار به مسجد نبوى پاى گذاشت و خطبه خواند چنان که عظمت و هیبت کلام فاطمى ستونهاى مسجد و بلکه عرش الهى را به لرزه انداخت.
در شرایطى که جو سنگین حاکم بر مدینه نفس ها را در سینه ما خفه مى کرد، دختر پیامبر (ص) حقایق را در چهره مسلمانان نهیب زد: اى بندگان خدا شما پرچمداران امر و نهى و حاملان دین و وحى او هستید، شما امانتداران خدا بر خویشتن بوده و مأمور رسانیدن احکام دین او به ملل دیگر مى باشید...
به سوى شما از میان خودتان پیامبرى آمد که رنج و ناراحتى شما بر او دشوار بود و بر ایمان آوردن شما حرص مى ورزید و به مؤمنین دلسوز و مهربان بود...
و هنگامى که خداى تعالى خانه جاودانى انبیا و جایگاه برگزیدگان را براى پیغمبرش اختیارنمود، کینه هاى درونى و نفاق شما ظاهر گشت و جامه دین مندرس و فرسوده شد، گمراهان خاموش به سخن درآمدند و گمنامان فرومایه دعوى نبوغ کردند. شتر باطل گرایان به صدا درآمد و در صحن خانه هایتان جولان نمود. شیطان از کمینگاه خود درحالى که شما را به سوى خود مى خواند سرکشید و دید که چه زود دعوتش را پذیرفتید...
کجا مى روید در حالى که کتاب خدا پیش روى شما است. کتابى که مطالب و امورش هویدا و احکامش درخشان و نشانه هایش روشن و نواهیش آشکار و اوامرش واضح است و شما آن را پشت سر خود انداخته اید؟ آیا قصد اعراض از قرآن را دارید و یا به غیر قرآن مى خواهید داورى کنید و حکم غیر قرآن براى ستمکاران چه بد جزایى است! و هر که جز اسلام دین دیگرى اختیار کند از او پذیرفته نشود و در قیامت جزو زیانکاران خواهد بود. همه هستى و لحظه لحظه عمر حضرت فاطمه مرضیه (س) یک بانگ را تکرار مى کرد. فریاد اعتنا و توجه به دین خدا، آنچنان که خداوند خود خواسته و بدان امر فرموده: ?فریاد بیدار باش به مسلمانان که خط اصیل دین را گم نکنند? و این نهیب ها در دوران پررنج پس از پیامبر (ص) تا لحظه شهادت بانوى اسلام، به شکل فریادهاى اعلام مظلومیت على امیرالمؤمنین علیه السلام و یادآورى حق پایمال شده او که نشانه زیر پا نهادن دین خدا بود، درآمد.
باشد که ما به عنوان شیعیان فاطمه زهرا (س) و عزاداران مصائب او این پیام را دریابیم. به دین خدا اهتمام ورزیم و بکوشیم تا خط ولایت علوى علیه السلام را گم نکنیم.
|
پیامبراکرم (ص) |
برای شادی روح سیدجواد ذاکر صلوات
بیش از بیست سال از کارهای تخصصی و حرفهای در مورد موضوعات مربوط به مرگ و میر میگذرد و در این سالها علاقهی شدیدی به این موضوع ایجاد شده است. علاقهمندی به این موضوع باعث رشد تمایلات فزایندهای در مورد موضوعات و مباحث مرتبط با آن یعنی غم و اندوه و داغدیدگی به وجود آمده. اما سؤالی که مطرح است این که چرا حرفهایهای بهداشت روانی به پدیدهی داغدیدگی علاقهمند شدند و آن را بررسی کردند؟ پاسخ ساده است، مردم برای درمان مشکلات بهداشت روانی خود مراجعه میکنند، تا غم و اندوهشان را برطرف نمایند. همچنین مردم میدانند از گذرگاه بسیاری از تجربههای زندگی بدون غم و اندوه نمیتوان عبور کرد، گذر از غم و اندوهها نیز نیاز به یاری و کمک دیگران است تا به زندگی عادی و سالم باز گردند. هم چنین ریشه بسیاری از حالتهای غیرعادی و ناراحتیهای فیزیکی و روانی، غم و اندوهها سطحی میباشد. مردم به دنبال سلامت جسمانی و روانی خودشان هستند حتی بدون این که بدانند مسئلهی غم و اندوه باعث ایجاد آن شرایط جسمانی یا روانیشان شده.آرون لازار روانپزشک یکی از دانشگاهها تخمین زده که در حدود 10 الی 15 درصد افرادی که به تکنیکهای بهداشت روانی و بیمارستانهای عمومی در ماساچوست مراجعه کردهاند، تحت شرایط خاص روانی قرار گرفتهاند که نتوانستهاند واکنشهای غم و اندوهشان را حل نمایند. (لازار 1979). و زی زوک دریافت که 17 درصد مراجعان و بیمارانی که در مراکز و کلنیکهای کالیفرنیا تحت درمان سرپایی قرار گرفتهاند نتوانستهاند غم و اندوه خود را درمان نمایند. براساس بیانات خود زی زوک (زی زوک 1985). روانپزشک دیگری به نام جان باولبی به این پدیده تأکید نمود. او میگوید تجربیات بالینی و مدارک موجود شک و شبهه اندکی را باقی گذارده که اغلب بیماریهای روانی ناشی از پیدایش غم و اندوه در افراد است. بیماریها و حالاتی از جمله اضطراب، افسردگی هسیتری و سایر بیماریها جزء این دسته از حالات و بیماریها میباشند (باولی 1380 ص 23). متخصصین بهداشت روانی نیاز دارند غم و اندوه را کاملاً مطالعه کرده و دریابند که چه نقشی را در مشکلات روانپزشکی و پزشکی ایفا مینماید.بررسیها و مطالعات صورت گرفته در ادبیات این موضوع را نشان دادهاند که غم و اندوه در مرگ و میرها و بیماریها تأثیر دارد. هم چنین غم و اندوه نه تنها بیماریهای جسمانی بلکه به بیماریهای روانی نیز منجر میشود. این مسئله به ویژه زمانی که فردی در اثر فقدان همسر داغدیده شده خیلی شدید و بارز میباشد. از تحقیقات مهم و جالب توجه در زمینه تأثیر عوامل داغدیدگی در نشانههای مرضی روانی و جسمانی صورت گرفته، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پارکس در لندن و بستن (مرکز مطالعات داغدیدگیها روارد)، کلی تون و همکاران، لوئیز و همکارانش در شهر نیویورک، کریسپ و پرست در لندن، هیمون و گیان تورکو در دانشگاه دوک ، و شوچتر و همکاراناش در سان دیاگو. (منابع این مطالعات و پژوهشها در کتاب نامه آخر کتاب است). این مطالعات مهم یک دورنمای دقیق از مطالعات داغدیدگی هستند. تعداد زیادی از مطالعات تاریخی و توصیفی هم در ارتباط با اثرات مختلف داغدیدگی بر اختلالات فیزیکی و روانی صورت گرفته، اما مطالعات قبلی که اشاره شدند خیلی معتبر و مهم بودند. در جمعبندی و بررسی انواع تحقیقات صورت گرفته در مورد تأثیر داغدیدگی همسران گاهاً نتایج ضد و نقیضی هم مشاهده میشود. یکی از مشکلات دیگر که در مقایسه تحقیقات و مطالعات صورت گرفته و به چشم میخورد این که اغلب آنها بر روی گروههای سنی خاص، مناطق جغرافیایی، طبقات اجتماعی و اقتصادی خاصی متمرکز شدهاند. اغلب این مطالعات نشان میدهند که افراد پس از یک سال از درمان داغدیدگی و غم و اندوه خود دچار حالتهای افسردگی میشوند (پارکس و براون 1972). به علاوه مطالعات دیگری نشان داد، در اغلب موارد سلامتی جسمانی این افراد تغییراتی در سنین پیری مشاهده میشود و به دلیل همان تغییرات فیزیکیشان هم اغلب از سوی پزشکان ویزیت یا بستری شدهاند (هی مون و گیان تورکو 1973). به نظر میرسد هر چند در زنان و مردان بیوه و داغدیده حالات افسردگی دیده میشود ولی در دختران و پسران جوان داغدیده بیشتر اختلالات فیزیکی مشاهده میشود (باولبی 1980، کلی تون 1979). به هر صورت در تحقیقات و مطالعات گوناگون دیده شده که در اثر فوت همسر یک سری علائم و نشانهها و بیماریهایی مثل سر درد، سرگیجه، تشنج، تپش قلب و زخم معده شدت پیدا میکند، اما بیماریهای دیگری از قبیل آسم، بیماری قند و سرطان افزایش نمییابد. هم چنین در این تحقیقات دیده شده که این علائم آشکار و همراه با احساس غم و اندوه تدریجی باعث سستی بدن و احساسات نامطلوب گوناگونی مثل افسردگی میشود (لایبرمن و ژاکوبز 1987). به علاوه در اثر افزایش این احساسات و حالات عملکردهای روانی که میتوانند در ایجاد مصونیت روانی و جسمانی مؤثر باشند کاهش پیدا میکند (اس چلیفر 1983).زمانی که عواقب سلامتی داغدیدگی مورد بررسی قرار میگیرد، لازم است به اثرات پنهانی آن نیز توجه کرد که گاهاً به آن بیماریهای کپی شده (تقلیدی) گفته میشود (زی زوک و دی ویول 1976). بازماندگان این بیماران ممکن است بعد از مرگ او علائم و نشانههای مرضی شبیه به او را در خود گسترش دهند. پزشکان و متخصصینی که با این بیماران کار میکنند بهتر است جهت مشخص کردن علل بیماری به سوابق آنها مراجعه کرده و آن نشانهها و علائم احتمالی اختلال را پیدا نمایند. این بحث به طور مفصل در فصل چهار بررسی شده است.در مورد این که آیا افراد داغدیده در دوران غمگینی و داغدیدگیشان نیاز به درمانهای روانپزشکی دارند، مطالعات و تحقیقات متنوعی صورت گرفته امّا نتایج قانعکننده نیستند. پایولا کلی تون در تحقیقات اخیر خود روی بیوهها به این نتیجه رسید، پیگیریها و مشاورههای روانپزشکی برای کسانی که همسرانشان فوت کرده به ندرت ضرورت پیدا میکند و خیلی کم اتفاق افتاده که فردی در اثر داغدیدگیاش در بیمارستان روانی نیاز به بستری داشته باشد (کلی تون 1979 ص 1532) و کلین پارکس و همکاراناش در لندن عقیده دیگری را مطرح کردند، آنها عقیده داشتند واکنشهای غم و اندوه در سطح گستردهای شدیدتر میگردند و نیاز به مداخلات روانپزشکی پیدا میکنند. (پارکس 1964 ـ 1965). تقریباً 13 تحقیقات، مربوط به رابطه بین مرگ و میر و داغدیدگی است. البته هر فردی اتفاقات و داستانهایی از قبیل این که شخصی پس از فوت همسرش فوت شده را شنیده و به نظر میرسد که مردان بیشتر در معرض این خطر هستند. البته نتیجهگیری به این صورت که علت فوت همسر بعدی بلافاصله پس از فوت همسر قبلی، حتماً فوت همسر بوده، درست نمیباشد و یک نتیجهگیری غیرقابل اعتماد بوده و جای نقد و تردید وجود دارد. ولفگانگ و مارگارت استروبی در آلمان غربی مطالعات آزمایشی در مورد داغدیدگی و مرگ و میر انجام دادند امّا بینتیجه ماند. ولی این تحقیقات انگیزهای برای مطالعات دیگری در آینده شد، که مطالعات طولی انجام گرفته در این زمینه رابطه مثبت را بین داغدیدگی و مرگ و میر نشان دادند و سایر نتایج شامل:
الف) زن و مرد هر دو در اثر بیماری عفونی فوت کردهاند.
ب) زن و شوهر هر دو در ایجاد محیط نامساعد بهداشتی یک دیگر سهیم بودهاند.
ج) همسر بازمانده مدتی پس از فوت همسر البته نه طولانی دلواپس همسراش بوده است.
د) تنهایی و دلتنگی بیشتر باعث بروز علائم و نشانههای مرضی گردیده است.
هـ) بهداشت همسران داغدیده در مصرف داروها، الکل و سیگار که ناشی از غم و اندوه و فقدان بوده، شدیداً آسیب دیده است (استراب و استراب 1987).
ادامه دارد...
|
پیامبراکرم (ص) |
بــــاد بـــهـــاری وزیــــد، از طـــرف مــــرغزار
باز به گردون رسید ناله ی هر مرغِ زار
بــلبل و قمری چه خواند، یاد خداوندگار
تــــکـــیــه بر ایام نیست تا دگر آید بهار
میلاد پیامبر اکرم(ص)
سرانجام پس از قرنها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ هدایتگر انسانها پا به عرصه و جود نهاد. برترین مخلوق خدا ظاهر شد، باران «رحمة للعالمین» باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فیضان کرد و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور نمود. در شهرى که شرافتش را از و لادت او دریافت کرد، چشم به جهان گشود :«لا اقسم بهذا البلد ، و انت حل بهذا البلد:اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.» امام على(ع) در رابطه با مکان تولد پیامبر فرموده اند: «مولده بمکة» مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که بواسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید:«و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»
تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان درآن، شرافت یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.ولادت رسول اکرم را در عام الفیل معادل سال 570 میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان 17 ربیع الاول بود .امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را اینگونه توصیف مى کنند:«کریما میلاده» پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.برنامه انبیاء تکریم انسانهاست. و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر -اکرم انبیاء- براى تتمیم کرامتها پا به عرصه وجود نهاده است، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.با میلاد پیامبر(ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفتگانه رفت و آمد مى کرد وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید، و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم(ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.حوادثى نیز در زمین رخ داد. از جمله آنها به لرزه درآمدن ایوان کسرى و فرو ریختن چهارده کنگره آن، خاموش شدن آتشکده فارس، خشک شدن دریاچه ساوه، سرنگون شدن بتها و اتفاقات دیگرى که در کتب تاریخ اسلام به تفصیل بیان شده است.
|
پیامبراکرم (ص) |
از خصوصیات مهم پیامبر اسلام و دیگر انبیاء الهى اصالت خانوادگى آنان است. هیچیک از انبیاء الهى از خاندانى بدنام و فاسد و هرزه برنخاسته اند و همگى آنها به خوشنامى و کرامت اشتهار داشتند، کما اینکه بعد از تولد حضرت عیسى مردم به حضرت مریم گفتند:
«یا اخت هارون ماکان ابوک امرأ سوء و ما کانت امک بغیا:
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت نیز بدکاره نبود.»
این سیره مستمر انبیاء و خاندان آنان بوده است که همگى در بین مردم به پاکدامنى و کرامت نزاهت و خوشنامى مشهور بوده اند.
اما در ارتباط با توجیه این امر مى توان به دو نکته اشاره کرد:
نکته اول: مسأله نقش وراثت و اثرگذارى والدین بر فرزندان مى باشد که از امور غیر قابل انکار است. به دیگر سخن، ظرفى که نور مقدس انبیاء را در بر مى گیرد و محیط مادى رشد و نمو آنها را فراهم مى کند، قطعا نباید ظروفى ناپاک و آلوده باشد. در این زمینه امام على (ع) در مورد پیامبر اکرم(ص) مى فرمایند:
«اشهد ان محمدا عبده و سید عباده و کلما نسخ الله الخلق فرقتین جعله فى خیرهما، لم یسهم فیه عاهر و لاضرب فیه فاجر:
گواهى مى دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده او و سرور مخلوقات است. هر زمان خدا انسانها را به دو بخش تقسیم کرد، نور وجود آن حضرت را در بهترین آن دو به ودیعه نهاد. در روند پیدایش او نه هیچ آلوده دامنى را سهمى است و نه هیچ هرزه اى را شرکتى.»
این کلام امام على(ع) اشاره به این مطلب دارد که همواره نور نبوى در سلسله اصلاب و ارحام طاهر از حضرت آدم تا حضرت عبدالله (پدر پیغمبر) انتقال یافته است. مرحوم شوشترى در بهج الصباغه به نقل از اعتقادات شیخ صدوق چنین مى آورد:«در رابطه با آباء و اجداد پیامیر (ص) اعتقاد ما بر آن است که همگى آنها از حضرت آدم تا پدر پیامبر مسلمان بوده اند.»
همچنین در روایتى از پیامبر اسلام منقول است که حضرتشان فرمودند:
«اخرجت من نکاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم(ع).»
یعنى هیچ یک از آباء و اجداد و امهات پیامبر اکرم(ص) در طول تاریخ از مردان و زنان بدکاره نبودند، بلکه کرامت و پاکدامنى آنا ن همواره در بین خلق معروف و مشهور بوده است. در همین رابطه در زیارت وارث خطاب به سیدالشهداء(ع) عرض مى کنیم: «اشهد انک کنت نورا فى الاصلاب الشامخة و الارام المطهرة و لم تنجسک الجاهیة بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمات ثیابها.»
از کلام امام على(ع) نیز معلوم مى گردد که نیاکان پیامبر هم از حیث اعتقادات، از شرک و عقاید باطل مبرا بودند و هم از حیث پاکدامنى ، انسانهایى سالم و بدور از آلودگى هاى جنسى بودند.
و امانکته دوم در رابطه با لزو م شرافت نسب و اصالت خانوادگى انبیاء، مسأله اثرگذارى پیام انبیاء در بین انسانهاست، یعنى یکى از مسایل اثرگذار در تبلیغ انبیاء بر مردم، مسأله خو شنامى و پاکى و اصالت خاندان آنها مى باشد. زیرا سخن شخصى که از خانواده اى بدسابقه و بدنانم برخاسته است، عموما براى مورد پذیرش واقع شدن با مشکل مواجه مى گردد. لذا انبیاء الهى همگى بر خاسته از خانواده اى اصیل، مکرم و شرافتمند بوده اند. پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز مستثناى از این خصیصه نبودند. پیامبر از فرزندان «قصى و هاشم و عبدالمطلب» بوده و از شریف ترین عشیره عرب به شمار مى رفت به گونه اى که بسیارى از قبایل برترى آنان را بر خود پذیرفته بودند. و شاید همین اهمیت قریش و نزدیکان پیامبر نزد عربها زمینه آن بود که خداوند به پیامبر فرمان داد که ابتدا اقرباء و نز دیکان خود را اندرز کند. زیرا اگر آنان دعوت اسلام را مى پذیرفتند قبایل دیگر آسان تر به اسلام متمایل مى شدند.
حضرت على(ع) به برترى و برجسته بودن عشیره و نسب رسول اکرم(ص×) اشاره کرده و مى فرمایند:
«کان رسول الله(ص)...اکرمهم (الناس) عشیرة: عشیره و قبیله پیامبر گرامى ترین قبایل بود.»
و در جاى دیگر فرموده اند:
«اکرم خلق الله حسبا: پیامبر در میان خلق خدا داراى گرامى ترین اصل و نسب بود.»
چنانچه از کتب تاریخ بر مى آید، قبیله قریش که پیامبر از میان آنها برخاست در میان عرب شرافت و عزتى خاص را دارا بوده و معمولا با عناوین آل الله، جیران الله و سکان حرم الله مشهور بوده اند و مردم همه آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول داشتند.
امام على (ع) در موارد متعدد دیگرى از نیاکان پیامبر گرامى اسلام سخن به میان آورده اند و در تمامى آن موارد بر طهارت و کرامت مولد پیامبر (ص) و دامانى که در آن بالیده اند، تاکید کرده اند. اکنون آنچه را درباره نیاکان و بنیاد پاک و مطهر آن بزرگوار، مولى(ع) گفته اند بااندکى توضیح و شرح مى آوریم:
«حتى افضت کرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد(ص) فاخرجه ممن افضل المعادن منبتا، ئو اعز الارومات
مغرسا ، من الشجرة التى صدع منها انبیائه، و انتجب منها امناءه... و شجرته خیرالشجر، نبتت فى حرم و سبقت فى کرم، لها فروع طوال، و ثمر لاینال...»
در این خطبه اما م (ع) پس از ذکر طهارت و کرامت و نز اهت اصلابت و ارحامى که سلسله انبیاء در آنها رشد کرده و بالیدند، مى فرماید:
«سرانجام کرامات الهى به حضرت پیامبر (ص) منتهى شد، پس او را از بهترین معدن و از ریشه دارترین و اصیل ترین خانواده ها برکشید، از درختى که انبیاء الهى از آن متفرع و امینان الهى از آن انتخاب شدند... درخت آن حضرت بهترین درختهاست که در حرم روئید و در کرامت بالید، درختى که داراى شاخه هاى بلند و سر به آسمان کشیده و میوه هاى دست نیافتنى مى باشد.»
در شرح عبارت «شجرته خیر الشجر...» اینگونه آورده اند که مراد از«شجره» حضرت ابراهیم یا هاشم و یا وجود خود حضرت پیامبر(ص) است و مراد از «حرم» مکه مى باشد و مراد از «فروع» ائمه و اهل بیت و ذریه آن حضرت هستند، و مراد از «ثمر» علوم و اخلاق آن حضرت و ائمه معصومین هستند که دست انسان از درک حقیقت آنها کوتاه مى باشد، و هر کس نمى تواند ادعاى نیابت آن را داشته باشد و ظاهرا امام على(ع) در این جمله به غاصبین خلافت متعرض گردیده اند که در جریان سقیفه در جواب قریش که خود را شجره نبى مى پنداشتند، حضرت فرمودند: «احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة».
در این خطبه حضرت(ع) به اصل و نسب پاک و تبار مقدس پیامبر اکرم(ص) اشاره نموده اند .
حضرت على(ع) در خطبه دیگرى با عبارات و تعبیرات زیبا و رسا از طهارت و نزاهت اصلاب و ارحام و دامانى که رسول اکرم(ص) در آن بالیده اند و از بنیاد پاک آن بزرگوار سخن گفته چنین فرموده اند:
«اشهد ان محمدا عبده و رسوله المقر فى خیر مستقر، المتناسخ فى اکارم الاصلاب و مطهرات الارحام، المخرج من اکرم المعادن محتدا و افضل المنابت منبتا من امنع ذورة و اعز الارومة من الشجرة التى صاغ الله منها انبیائه وانتجب منها امناءه الطیبة العود المعتدلة ،العمود الباسقة، الفروع الناضرة، الغصون الیانعة، الثمار الکریمة الحشاء، فى کرم غرست، فى حرم انبتت، و فیه تشعبت و اثمرت و عزت و امتنعت فسمت به و شمخت...:
شهادت مى دهم بر این که محمد(ص)بنده و رسول خداست، رسولى که اقامتگاه او بهترین جایگاه است و از کریمترین اصلاب و پاکترین ارحام خارج شده، از حیث اصالت، از گرامى ترین معدن برخاسته است و از حیث بالیدن، در برترین رویشگاهها پرورش یافته است، او در منیع ترین بلندیها و دست نیافتنى ترین درختها ریشه دارد، درختى که انبیاء الهى از آن متفرع گردیده و امینان پاک عود و راست قامت الهى ازآن برگزیده شده اند،درختى که شاخه هایش بلند و سر به آسمان کشیده و زیبا است و میوه هایش گرانمایه و به سر حد کمال رسیده اند. درختى که در کرامت کاشته شده و درحرم روییده و شاخه و میوه دارد.»
|
پیامبراکرم (ص) |