ياد کوچه مدينه ميزنه آتيش به سينهمونده رو صورت مادر جاي پنج انگشت کينهمادر جوانم جوان قد کمانيباور نمي کنم من بعد تو زنده مانمدشمنا با هم نشستن تو کوچه راهشو بستنحرمت نمک گرفتناز ديوار کمک گرفتنمادر مجروح من روبه باد کتک گرفتنتک و تنها توي کوچهدست و پاي من مي لرزيدجلو چشم من رو خاکا مادر تو خون مي غلطيددست به دست هم که دادنظلمه بي حد و حساب شدوقتي مادرم زمين خورددنيا رو سرم خراب شدخودمو بهش رسوندمکنج ديوارش نشوندمچادر خاکيشو با دست گريه کردم و تکوندم از نفس نفس زدن هاشجگرم سوخت و کباب شدتا به خونمون رسيديمدل من زغصه آب شددر بين راه مي گفتشاي بر دلم شکوفههيچي نگو به با با از ما جراي کو چه