شادی روح سید جواد صلوات
سلام دوستان عزیز بعد از سه بار بستری شدن در بیمارستان هنوز سلامتی کامل خود را بدست نیاوردم به دعای همه ی
بندگان پاک خدا نیازمندم برام خیلی دعا کنید سه شنبه 7خرداد دوباره باید برم بیمارستان برام دعا کنید که بستریم نکنند
حقیقتش از بیمارستان خسته شدم مخصوصا توی ایام تعطیلات عید بیمارستان بودن خیلی سخته این روزا روزای خوبی ایام
شهادت بی بی از همه ی دوستداران اهل بیت می خوام برام دعا کنن اون دسته از دوستانی هم که اهل قم هستن و
می تونن برن مرقد فاطمه معصومه و سرمزار سید جواد ذاکر ازشون باز التماس دعا دارم .
التماس دعا
|
سلام
برای شادی روح سید یه فاتحه بفرستید.
از مدیریت پارسی بلاگ خیلی خیلی تشکر می کنم که لطف بزرگی به من کردن و پسورد وبلاگ و برام فرستادن .
دوستان من پنجم اسفندماه می رم بیمارستان بستری می شم از همه ی بچه های وبلاگ نویس می خوام که برام دعا کنن و به همین دلیل پیشا پیش اربعین امام حسین و شهادت امام حسن و امام رضا (ع) را تسلیت عرض می کنم.
و فرارسیدن سال جدید و به همه دوستانم تبریک عرض می کنم .
البته می خوام این مدتی که نیستم زحمت وبلاگ و به یکی از دوستانم بده اگر قبول کنن ممنونشون می شم.
اگر توی این مدت از طرف من خوبی و بدی دیدید از همه معذرت می خوام و از همتون می خوام که بنده رو ببخشید و بهم قول بدید که حتما برام دعا کنید.
خدانگهدار
|
پیامبراکرم (ص) |
دیوونه ی زنجیریم به عشق بین الحرمین
برای شادی روح سید جواد صلوات
|
پیامبراکرم (ص) |
برای شادی روح سیدجواد صلوات بفرستید
غدیر، تنها نه به عنوان «روزى تاریخى» ، بلکه به عنوان یک«عید اسلامى» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنتهاى خاصىرا مىطلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آنرا بزرگ داشت و برشکوه آن افزود، تا ارزشهاى نهفته در این روزعظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین(علیهم السلام)احیاگردد.
مسابقه «غدیر» و «عیدگرفتن» این روز مقدس، به زمان پیامبراکرم(ص)مىرسد. در دوران ائمه دیگر نیز این سنت دینىادامه داشته و امینان وحى الهى، همچون امام صادق(ع)و امامرضا(ع)آن را آشکار ساخته و یادش را گرامى و زنده نگه مىداشتند. پیش از آنان نیز، امیرالمومنین(ع)احیاگر این عید بود.
رمز عید بودن «غدیر» نیز، کمال دین و اتمام نعمت در سایهتداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت بود. به فرمان پیامبر خدا(ص)مسلمانان مامور شدند «ولایت» را بهصاحب ولایت تبریک گویند و با آن حضرت بیعت کنند. رسول خدا نیزبراین نعمت الهى شادمانى کرد و فرمود: «الحمدلله الذى فضلناعلى جمیع العالمین.»
آیه قرآن که به صراحت، این روز را روز اکمال دین و خشنودىپروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمزدیگرى ازعید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عیدبودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نکته راحتى «طارق بن شهاب» مسیحى که در مجلس عمربن خطاب حضور داشت،فهمیده بود که گفت: اگر این آیه(الیوم اکملت لکمدینکم...)(مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیهرا عید مىگرفتیم. هیچ یک از حاضران نیز حرف او را رد نکردند. خود عمر نیز سخنى گفت که به نوعى پذیرش حرف او بود.
عید گرفتن غدیر
غدیر، تنها نه به عنوان «روزى تاریخى» ، بلکه به عنوان یک«عید اسلامى» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنتهاى خاصىرا مىطلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آنرا بزرگ داشت و برشکوه آن افزود، تا ارزشهاى نهفته در این روزعظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین(علیهم السلام)احیاگردد.
همه این ویژگیها براى این روز بزرگ، موقعیتى والا و ارزشمندپدید آورد، آنچنان که رسول خدا(ص)و ائمه هدى و مومنانى که پیروآنان بودند، از موقعیت این روز شادمان بودند. مقصود ما از«عیدگرفتن» این روز نیز همین است. خود حضرت رسول نیز به ایننکته اشاره و تصریح فرموده است، از جمله در روایتى که مىفرماید: «روز غدیرخم، برترین اعیاد امت من است، روزى است که خداىمتعال مرا فرمان داد تا برادرم علىبن ابىطالب را به عنوانپرچمى هدایتگر براى امتم تعیین کنم که پس از من به وسیله اوراهنمایى شوند، و آن، روزى است که خداوند در آن روز، دین راکامل ساخت و نعمت را بر امتم به کمال و تمام رساند و اسلام رابه عنوان دین، برایشان پسندید.»
کلام دیگر پیامبر(ص)که فرموده بود: «به من تهنیتبگویید، بهمن تهنیتبگویید.» نیز نشان دهنده همین عید بودن روز غدیر درکلام حضرت رسول است.
خود امیرالمومنین(ع)در ادامه خط پیامبر، این روز را عید گرفتو در سالى که روز جمعه با روز غدیر مصادف شده بود، در ضمن خطبه عید فرمود: «خداوند متعال براى شما مومنان، امروز دو عید بزرگ وشکوهمند را مقارن قرار داده است که کمال هرکدام به دیگرى است،تا نیکى واحسان خویش را در باره شما کامل سازد و شما را به راهرشد برساند و شما را دنبالهرو کسانى قرار دهد که بانور هدایتشروشنایى گرفتهاند و شما را به راه نیکوى خویش ببرد و به نحوکامل از شما پذیرایى کند. پس جمعه را محل گردهمایى شما قرارداده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاک سازد و آلودگیهاىجمعه تا جمعه را بشوید، نیز براى یادآورى مومنان و بیان خشیتتقوا پیشگان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداشهاىمطیعان در روزهاى دیگر قرار داده و کمال این عید، فرمانبردارىاز امرالهى و پرهیز از نهى او و گردن نهادن به طاعت اوست. پستوحید خدا، جز با اعتراف به نبوت پیامبر(ص)پذیرفته نیست و دین،جز با قبول ولایتبه امر الهى قبول نمىشود و اسباب طاعتخدا جزبا چنگ زدن به دستگیرههاى خدا و اهلولایت، سامان نمىپذیرد.
خداوند در روز غدیر، برپیامبرش چیزى نازل کرد که بیانگرارادهاش در باره خالصان و برگزیدگان است و او را فرمان داد کهپیام را ابلاغ کند و از بیماردلان و منافقان هراس نداشته باشد وحفاظت او را عهده دار باشد... .
(تا آنجا که فرمود:)رحمت خدا برشماباد! پس از پایان اینتجمع، به خانهها برگردید و به خانواده خود، وسعت و گشایش دهیدو به برادران خود نیکى کنید و خداوند را بر نعمتى که ارزانىتانکرده، سپاس گویید. باهم باشید، تا خداوند هم متحدتان سازد، بهیکدیگر نیکى کنید، تا خداوند هم الفتشما را پایدار کند، ازنعمت الهى به یکدیگر هدیه دهید، آن گونه که خداوند برشما منتنهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته وآینده قرار داده است. نیکى دراین روز، ثروت را مىافزاید و عمررا طولانى مىکند. ابراز عاطفه و محبتبه هم در این روز، موجبرحمت و لطف خدا مىشود. تا مىتوانید، در این روز از وجودتان خرجخانواده و برادرانتان کنید و در برخوردها و ملاقاتها ابرازشادمانى و سرور کنید... »
آیین عید غدیر و ائمه
ائمه اهلبیت(علیهم السلام)، این روز را شناخته و شناسانده وآن را عید نامیدند و همه مسلمانان را به عیدگرفتن آن دستوردادند و فضیلت آن روز و ثواب نیکوکارى در آن را بیان کردند.
فرات بن احنف مىگوید: به امام صادق(ع)عرض کردم: جانم فدایت!
آیا مسلمانان عیدى برتر از عید فطر و قربان و جمعه و روز عرفهدارند؟ فرمود: آرى! با فضیلتترین، بزرگترین و شریفترین روز عیدنزد خداوند، روزى است که خدا دین را در آن کامل ساخت وبرپیامبرش محمد(ص)این آیه را نازل فرمود: (الیوم اکملت لکمدینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا)گفتم: آنکدام روز بود؟ فرمود: هرگاه یکى از پیامبران بنىاسرائیلمىخواست جانشین خود را تعیین کند و انجام مىداد، آن روز را عیدقرار مىدادند. آن روز، روزى است که پیامبر اکرم(ص)على(ع)را بهعنوان هادى امت نصب کرد و این آیه نازل شد و دین کامل گشت ونعمتخدا بر مومنان، تمامشد. گفتم: آن روز، کدام روز از سالاست؟ فرمود: روزها جلو و عقب مىافتد، گاهى شنبه است، گاهى یکشنبه، گاهى دوشنبه، تا... آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه کارىسزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز وشکر و حمد خداوند و شادمانى است، به خاطر منتى که خدا بر شمانهاد و ولایت ما را قرار داد. دوست دارم که آن روز را روزه بگیرید.
حسن بن راشد از امام صادق(ع)روایت مىکند که: به آن حضرت عرضکردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدىاست؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریفتر از آن دو. پرسیدم: چه روزى است؟ فرمود: روزى که امیرالمومنین(ع)به عنوان نشانه راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه کارىسزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: روزه مىگیرى و برپیامبر ودودمانش درود مىفرستى و از آنان که در حقشان ستم کردند، بهدرگاه خدا تبرى مىجویى. همانا پیامبران الهى به اوصیاء خویشدستور مىدادند روزى را که جانشین تعیین شده، «عید» بگیرند. پرسیدم: پاداش کسى که آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابربا روزه شصت ماه است.
عبدالرحمان بن سالم نیز از پدرش روایت کرده که: از حضرتصادق(ع)پرسیدم: آیا مسلمانان غیر از جمعه، قربان و فطر، عیدىدارند؟ فرمود: آرى، عیدى محترمتر. گفتم: چه روز؟ فرمود: روزىکه حضرت رسول(ص)، امیرالمومنین(ع)را به امامت منصوب کرد وفرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه» . عرض کردم: آن روز، چهروزى است؟ فرمود: به روزش چه کاردارى؟ سال در گردش است، ولى آنروز، هیجدهم ذىحجه است. پرسیدم: در آن روز شایسته است چه کارىانجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و یادکردن محمدو آل محمد، خداوند را یاد مىکنید. همانا پیامبراکرم(ص) توصیهفرمود که مردم این روز را عیدبگیرند. پیامبران همه چنینمىکردند و به جانشینان خود وصیت مىکردند که روز تعیین جانشینرا عید بگیرند.
امام صادق(ع)نیز روزه غدیرخم را برابر با صد حج و عمره مقبولنزد خداوند مىدانست و آن را «عید بزرگ خدا» مىشمرد.
در «خصال» صدوق از مفضل بن عمر روایتشده که: به حضرتصادق(ع)عرض کردم: مسلمانان چند عید دارند؟ فرمود: چهارعید. گفتم: عید فطر و قربان و جمعه را مىدانم. فرمود: برتر از آنهاروز هیجدهم ذىحجه است. روزى که پیامبرخدا(ص)، (دست)حضرتامیر(ع)را بلند کرد و او را حجتبر مردم قرار داد. پرسیدم: دراین روز، چه باید بکنیم؟ فرمود: با آنکه هرلحظه باید خدا راشکر کرد، ولى دراین روز، به شکرانه نعمت الهى باید روزه گرفت. انبیاى دیگر نیز این گونه به اوصیاى خود سفارش مىکردند که روزمعرفى وصى را روزه بدارند و عید بگیرند.
در حدیث دیگرى در «مصباح» شیخ طوسى» امام صادق(ع)آن روزرا روزى عظیم و مورد احترام معرفى کرده است که خداوند حرمت آنرا برمومنان گرامى داشته و دینشان را کامل ساخته و نعمت رابرآنان تمام نموده است و در این روز، با آنان عهد و میثاق خویشرا تجدید کرده است. امام، غدیرخم را روز عید و شادمانى و سرورو روز روزه شکرانه دانسته که روزهاش معادل شصت ماه از ماههاىحرام(محرم، رجب، ذى قعده و ذى حجه)است.
در حدیثى دیگر است که، حضرت صادق(ع)در حضور جمعى از هوادارانو شیعیانش فرمود: آیا روزى را که خداوند، با آن روز، اسلام رااستوار ساخت و فروغ دین را آشکار کرد و آن را براى ما و دوستانو شیعیانمان عید قرار داد، مىشناسید؟ گفتند: خدا و رسول وفرزند پیامبر داناتر است، آیا روز فطر است؟ فرمود: نه. گفتند: روز قربان است؟ فرمود: نه، هرچند این دو روز، بسیار مهم وبزرگند، اما روز «فروغ دین» از اینها برتر است، یعنى روزهیجدهم ذى حجه... . فیاض بن محمدبن عمر طوسى در سال 259(درحالى که خودش 90 سال داشت.)گفته است که حضرت رضا(ع) را در روزغدیر ملاقات کردم، درحالى که در محضر او جمعى از یاران خاص وىبودند و امام(ع)آنان را براى افطار نگاه داشته بود و بهخانههاى آنان نیز طعام و خلعت و هدایا، حتى کفش و انگشترفرستاده بود و وضع آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود وپیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد مىفرمود.
محمدبن علاء همدانى و یحیى بنجریح بغدادى مىگویند: ما به قصد دیدار احمدبن اسحاق قمى (از اصحاب امام عسکرى«ع») درشهر قم به درخانهاش رفته، در زدیم. دخترکى آمد. از او درباره احمدبن اسحاق پرسیدیم. گفت: او مشغول عید خودش است، امروزعید است. گفتیم: سبحان الله! عید شیعیان چهارتاست: عیدقربان،فطر، غدیر و جمعه. این نیز نشان دهنده سیره عملى بزرگان شیعه، نسبتبه این روزفرخنده است.
امید است که جامعه شیعى، با اهتمام ورزیدن به عید ولایت ورهبرى، رشد خودشان را نشان دهند و با تکریم این حبل المتیناستوار شیعه، دین خویش را نسبتبه بنیادهاى اعتقادى ادا کنند.
|
پیامبراکرم (ص) |
شادی روح سید جواد یه فاتحه بفرستید
نامهاى امام
امام رضا(ع) در سال 148 هجرى قمرى یعنى حدود (1250) سال پیش در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام موسى بن جعفر(ع)، یعنى امام هفتم شیعیان و مادرشان بانویى بزرگوار و خردمند به نام (تکتم) یا (نجمه) بود. امام رضا(ع) در همان سالى زاده شد که پدربزرگ ایشان، یعنى حضرت امام جعفر صادق(ع)، به شهادت رسید.
نام ایشان (على ) است، ولى بر اساس شیوه اى که در میان اعراب مرسوم است، به وى (ابوالحسن) مى گفتند. این گونه اسمها را (کنیه) مى نامند. علاوه بر نام و کنیه، گاه عنوان دیگرى نیز به افراد مى دهند که آن را (لقب) مى گویند. امام هشتم داراى لقب هاى متعددى است. از جمله معروف ترین این القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غریب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معین الضعفاء) است. نامیدن هر فرد به این نامها، یعنى اسم، کنیه و لقب دلیل خاصى دارد. گفته اند که وى را به این جهت (رضا) لقب داده اند که خدا از او راضى است.
دوران کودکى و جوانى امام در مدینه گذشت. اخلاق نیکو، دانش فراوان، ایمان و عبادت بسیار از ویژگى هایى بود که امام را مشخص مى ساخت.
شخصیت اخلاقى امام
از خوش اخلاقى امام سخن بسیار گفته اند. در این جا به چند نمونه آن توجّه کن و ببین که امام در برخورد با مردم به چه نکات ریزى دقّت مى کرده است. همه اینها براى ما درس (چگونه زیستن) است:
ـ هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد.
ـ سخن هیچ کسى را قطع نکرد.
ـ به نیازمندان بسیار کمک مى فرمود.
ـ با خدمتگزاران خود بر سر یک سفره مى نشست و غذا مى خورد.
ـ همیشه چهره اى خندان داشت.
ـ هرگز با صداى بلند و با قهقهه نمى خندید.
ـ هنگام نشستن، هرگز پاى خود را در حضور دیگران دراز نمى کرد.
ـ در حضور دیگران هرگز به دیوار تکیه نمى زد.
ـ به عیادت بیماران مى رفت.
ـ در تشییع جنازه ها شرکت مى جست.
ـ از مهمانان خود، شخصا پذیرایى مى کرد.
ـ وقتى بر سر سفره اى مى رسید، اجازه نمى داد تا به احترام او از جاى برخیزند.
ـ به پاکیزگى بدن، موى سر و پوشاک خود بسیار توجه داشت.
ـ بسیار بردبار و صبور و شکیبا بود.
اینها گوشه اى از اخلاق امام بود. آیا با داشتن این اخلاق و رفتار نباید خدا از او راضى و خرسند باشد؟ و آیا سزاوار نیست که او را (رضا) بنامند؟
آیا کسى که خدا از او خشنود است، مردم از او خرسند نیستند؟ این گونه هست که نام (رضا) براى آن امام بزرگوار برازنده و سزاوار است.
امام در نگاه شاعران
از همان دوران امام رضا(ع)، شاعران و نویسندگان در وصف بزرگوارى آن حضرت بسیار سروده اند و نوشته اند و هریک به گونه اى آن امام را به نیکى وصف کرده اند. شنیدنى است که شاعرى بود به نام (ابونواس) که در سرودن بسیار توانایى داشت. به او گفتند: تو درباره همه چیز شعر گفته اى ، کوه و دشت و شراب و موسیقى را در اشعار خود ستوده اى ، اما شگفتا که در باره موضوع مهمى مانند شخصیت والاى امام رضا سکوت کرده اى ! در حالى که تو ایشان را خوب مى شناسى و با اخلاق و رفتار و بزرگوارى حضرت آشنایى کامل دارى . ابونواس ابتدا در پاسخ گفت: به خدا سوگند، تنها بزرگى او مانع از انجام این کار شده است، چگونه کسى چون من، درباره شخصیت برجسته اى همچون امام رضا(ع) شعر بسراید؟ آن گاه شعرى گفت که چکیده معنى آن چنین است:
از من نخواهید که او را بستایم، من را توان آن نیست تا انسانى را مدح کنم که جبرئیل خدمتگزار آستان پدر اوست
شخصیت معنوى امام
گفتیم که امام رضا(ع) از نظر توجه به مسائل معنوى و پرداختن به امور عبادى نیز برجسته بود. روایتها و داستانهاى بسیارى از این جنبه زندگى امام در کتابهاى تاریخى نقل شده که شنیدن آن براى همه ما جالب است. ما وقتى مى بینیم که امام ما و پیشوایى که او را به رهبرى خود پذیرفته و زندگى او را الگوى خود قرار داده ایم، این چنین عبادت مى کند و این گونه به مسائل عبادى توجه دارد، خود نیز ناگزیریم که همان شیوه را پیروى کنیم و از همان روش درس بیاموزیم.
در اینجا به چند نمونه از نکاتى که تاریخ نویسان در این زمینه مورد توجّه قرار داده اند اشاره مى کنیم...
ـ شبها کم مى خوابید و بیشتر شب را به عبادت مى پرداخت.
ـ بسیارى از روزها را روزه مى گرفت.
ـ سجده هایش بسیار طولانى بود.
ـ قرآن بسیار تلاوت مى کرد.
ـ به نماز اول وقت پایبند بود.
ـ بجز هنگام نماز هم به مناجات به خدا انس داشت.
|
پیامبراکرم (ص) |
نام: جعفر (به معنى نهر جارى پرفایده)
کنیه: ابو عبداللّه
لقب: صادق
نام پدر: حضرت محمد بن على (ع )
نام مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر
تاریخ ولادت: یکشنبه 17 ربیع الاول ، سال 83 هجرى
مکان ولادت: مدینه
مدت عمر : 65 سال
علت شهادت: مسمومیت
قاتل : منصور دوانیقى (خلیفه عباسى )
زمان شهادت: یکشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى
مدفن مطهر: قبرستان بقیع ( مدینه )
زندگی امام جعفر صادق (ع)
امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح تر مىداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مىتوان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت که از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19 سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار مىآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.
فضایل امام جعفر صادق (ع)
مناقب آن حضرت بسیار است که به اقتصار از آنها یاد مىکنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.
شیخ مفید در ارشاد مىنویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده اند به اندازه اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده اند از دیگران سود نبرده اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مىرسد.
بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: “شیعه جعفری”. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:
یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (148 – 83 هجری) ، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.
امام وفقه اسلامی
فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.
در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.
حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.
آثار امام صادق (ع)
غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.
1- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.
2- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام .
3- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.
4- کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.
5- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی، صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.
6- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.
7- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.
8- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.
9- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.
10- چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری، عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری، که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.
مطالب نوشته شده از : جلد دوم دایره المعارف تشیع
|
پیامبراکرم (ص) |
برای شادی روح سیدجواد صلوات
سفری در پیش است
سفری در ره دوست
سفری سوی خدایی که همه عالم ازوست
توشه ات کو که سفر دشوارست
کوله بارت خالیست
سفر دور و درازی داری
نه به دل حال نیاز
نه بر سر شوق نمازی داری
می رسد روز دریغت ای دوست
رسد آن روز که از کرده پشیمان باشی
وقت رفتن ز تهی دستی خویش
سخت گریان باشی
دردمندی و از آن بی خبری
بهر بیماری خویش
کوششی کن که به هر دم پی درمان باشی
اید آن دم که ز دیدار اجل
سخت گریان و هراسان باشی
همسفر آگه باش
روز دیگر دیرست
نکند سود تو را وقت رحیل
اگر از کرده پشیمان باشی
|
پیامبراکرم (ص) |
شاد روح سیدجواد (صدای ماندگار )صلوات
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد .
عطر نفس بقیه الله آمد .
با جلوه حسین ،ابوالفضل ،سجاد
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد .
|
پیامبراکرم (ص) |
برای شادی روح سیدجواد صلوات
کعبه؛ زادگاه علی(ع)
حضرت علی(علیهالسلام) در صبح جمعه روز سیزدهم رجب، ده سال قبل از بعثت در مکه در درون خانه کعبه متولد شد، و این از افتخارات و امتیازات بینظیر زندگی علی(علیه السلام) است که در مقدسترین مکان یعنی کعبه تولد یافت، و این مطلب از نظر تاریخی و روایات شیعه و سنی، قطعی است، و علامه امینی در کتاب ارزشمند الغدیر، جلد ششم، این موضوع را از شانزده کتاب اهل تسنن نقل کرده است.
آری! زادگاه حضرت علی(علیهالسلام) مکانی است که طوافگاه پیامبران، و کانون توحید و خداپرستی، و مورد احترام همه ادیان و قبایل بود، بنابراین او خانهزاد خدا است و مولود مقدسترین مکان و باصفاترین و مهمترین ماهها، ماه رحب، و بهترین ساعت و روز، صبح جمعه میباشد.
ابن صباغ مالکی که از دانشمندان معروف اهل تسنن است در این باره مینویسد:
«فرزند پاک، از نسل پاک، در جای پاک به دنیا آمد،چنین شکوهی از چه کسی دیده شده است؟! شریفترین مکان حرم، مسجدالحرام است، شریفترین مکان مسجد، کعبه است، هیچ کس جز علی(علیهالسلام) در کعبه دیده به جهان نگشود، بنابراین کودک کعبه، دارای شریفترین مقامها است،مولودی که در بهترین روزها (جمعه) در ماه صلح و صفا(رجب) در خانه خدا، جز امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) کیست؟»
چگونگی ولادت علی(علیهالسلام) در کعبه چنین بود: مادرش فاطمه(علیهاالسلام) همواره کنار کعبه میآمد و به راز و نیاز و طواف کعبه میپرداخت، تا اینکه روزی دیدند این سیده دودمان هاشم با حالتی ملکوتی در کنار کعبه، دست به دامن خدا شده و عرض میکند:
«پروردگارا! من به تو و به پیامبران و آنچه از جانب تو آوردهاند ایمان دارم، من سخن جدم ابراهیم خلیل(علیهالسلام) را تصدیق میکنم، او بنای کعبه را ساخت. پروردگارا! به حق آن کس که این خانه را ساخت و به حق این مولودی که در رحم دارم، وضع حمل مرا آسان گردان.»
در همین لحظه، دیوار کعبه شکافته شد، فاطمه(علیهاالسلام) به درون کعبه وارد شد، آن دیوار مانند اول به هم پیوست، حاضران حیران و شگفت زده شدند، شب و روز سخن از این حادثه عجیب در زبانها بود، نه کلید، در خانه را میگشود و نه کلنگ در ساختمان کعبه اثر میکرد،همه دریافتند که این حادثه امر الهی است، پس از سه روز فاطمه(علیهاالسلام) از خانه کعبه بیرون آمد، دیدند کودکی نورانی در آغوش دارد، از او چندین پرسش نمودند، او در پاسخ گفت:
«هنگامی که وارد خانه کعبه شدم، از میوههای بهشتی که در آنجا بود خوردم، و چون خواستم از خانه خدا بیرون آیم، از منادی غیبی شنیدم که گفت: «ای فاطمه! نام فرزندت را «علی» بگذار و خداوند علی اعلا، میفرماید: «من نام او را از نام خود گرفتهام.»
در کعبه شد ولادت و به محراب شد شهید
نازم به حسن مطلع و حسن ختام او
بسیاری از دانشمندان اهل تسنن، روایات ولادت علی(علیهالسلام) در کعبه را «متواتر» دانستهاند، یعنی به قدری در این مورد، روایت زیاد نقل شده که انسان یقین به صحت آن پیدا میکند.
شخصیت پدر بزرگوار علی(علیهالسلام)
حضرت ابوطالب، پدر بزرگوار علی(علیهالسلام) بود، او 75 سال قبل از بعثت [35 سال پیش از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)] در مکه از خاندان بزرگ قریش، دیده به جهان گشود، نام او را عبد مناف [یا عمران] گذاشتند، نظر به اینکه نام نخستین فرزندش «طالب» بود، او را ابوطالب خواندند.
یاری او از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در طول 45 سال، چه قبل از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و چه بعد از آن به قدری بسیار و چشمگیر است که «ابن ابی الحدید» دانشمند معروف اهل تسنن مینویسد:
«اِنَّ مِن قَرَءَ عُلوُمَ السَّیرَ، عَرَفَ اَنَّ الاِسلامَ لَو لا ابوُطالِب لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً؛ همانا کسی که علوم سیره شناسی را بخواند به این مطلب پی میبرد که اگر [دفاعها و حمایتهای] ابوطالب نبود، اسلام پا نمیگرفت و نابود میشد.»
و در وسعت و ژرفای ایمان او، حضرت باقر(علیهالسلام) فرمود:
«لَو وَضَعَ ایمانُ اَبی طالب فی کَفَّةِ مِیزانِ، وِ ایمانُ هذَا الخَلقِ فیِ الکَفَّةِ الاُخری لَرَجَّحَ اِیمانُه؛ اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو قرار داده شود، و ایمان همه خلایق در کفه دیگر آن نهاده گردد، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها برتری مییابد.»
شخصیت مادر بزرگوار علی(علیهالسلام)
فاطمه بنت اسد(علیهالسلام) مادر امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) از پیشگامان به اسلام بود، و در آن هنگام که ابوطالب از پیامبر(صلی الله علیه و آله) سرپرستی میکرد، فاطمه بنت اسد، چون مادری مهربان برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، فاطمه تا آخرین توانش به پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدمت نمود و پس از ظهور اسلام از نخستین افرادی بود که به اسلام گروید.
هنگامی که فاطمه(علیهاالسلام) در مدینه از دنیا رفت، علی(علیهالسلام) خبر وفات او را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریه کرد و فرمود:
«خدا فاطمه را بیامرزد که تنها مادر تو نبود، بلکه برای من نیز مادر مهربانی بود، آنگاه عمامه و پیراهن خود را به علی(علیهالسلام) داد و فرمود: «اینها را ببر و او را با اینها کفن کن.» پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نماز بر او و در دفن او شرکت نمود و او را تلقین داد و قبل از دفن، در قبرش خوابید و فرمود: «قبر فاطمه باغی از باغهای بهشت گردید.»
ابن ابی الحدید دانشمند معرووف اهل تسنن مینویسد:
«فاطمه بنت اسد، در آغاز آشکار شدن اسلام، مسلمان شد و یازدهمین نفری بود که به اسلام گروید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بسیار به او احترام میکرد و او را «مادر» میخواند، او هنگام وفات، وصیت خود را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) کرد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) وصیت او را پذیرفت و بر جنازه او خواند و در قبر او خوابید و با پیراهن خود او را کفن کرد، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسیدند: «شما درباره هیچ کس این گونه رفتار نکردید که با فاطمه(علیهاالسلام) کردید؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمود:
«اِنَّهُ لَم یَکُن بَعدَ اَبی طالِبٍ اَبَرَّ بی مِنها...؛ همانا هیچ کس بعد از ابوطالب، مانند فاطمه به من نیکی نکرد».
فاطمه بنت اسد(علیهاالسلام) نخستین بانویی بود که با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیعت کرد.
|
پیامبراکرم (ص) |
برای شادی روح سید صلوات
سیدمیرمحمدجواد ذاکر طباطبایی!
آن هنگام که صدای ملکوتی ات به عرش پرکشید،قدسیان
بالهای زرین خود را می گشودند و بندگان خاکی و افلاکی را به
سماع آسمانی می خواندند.
و چه بسیار،
جماعتی که با صدای تو، به معراج ماه می رفتند.
و چه بسیار،
دلهایی که به شوق دیدار جمال و جلال کبریایی،جلا می یافتند.
و چه،
جانهایی که با صافی ضمیر تو، از هر چه غیر بود،رها می شدند.
و تو
چه مظلوم و بی صدا رفتی و منتظران مناجاتت را در حسرت
تنها یک نوای دیگر از عشق،چشم در راه گذاشتی .
کاش می دانستی !
بعد از تو همیشه پژواک صدایت در گوشمان طنین مهر و صفیر حق را خواهد ریخت.
|
پیامبراکرم (ص) |