برای شادی روح سیدجواد ذاکر صلوات
بیش از بیست سال از کارهای تخصصی و حرفهای در مورد موضوعات مربوط به مرگ و میر میگذرد و در این سالها علاقهی شدیدی به این موضوع ایجاد شده است. علاقهمندی به این موضوع باعث رشد تمایلات فزایندهای در مورد موضوعات و مباحث مرتبط با آن یعنی غم و اندوه و داغدیدگی به وجود آمده. اما سؤالی که مطرح است این که چرا حرفهایهای بهداشت روانی به پدیدهی داغدیدگی علاقهمند شدند و آن را بررسی کردند؟ پاسخ ساده است، مردم برای درمان مشکلات بهداشت روانی خود مراجعه میکنند، تا غم و اندوهشان را برطرف نمایند. همچنین مردم میدانند از گذرگاه بسیاری از تجربههای زندگی بدون غم و اندوه نمیتوان عبور کرد، گذر از غم و اندوهها نیز نیاز به یاری و کمک دیگران است تا به زندگی عادی و سالم باز گردند. هم چنین ریشه بسیاری از حالتهای غیرعادی و ناراحتیهای فیزیکی و روانی، غم و اندوهها سطحی میباشد. مردم به دنبال سلامت جسمانی و روانی خودشان هستند حتی بدون این که بدانند مسئلهی غم و اندوه باعث ایجاد آن شرایط جسمانی یا روانیشان شده.آرون لازار روانپزشک یکی از دانشگاهها تخمین زده که در حدود 10 الی 15 درصد افرادی که به تکنیکهای بهداشت روانی و بیمارستانهای عمومی در ماساچوست مراجعه کردهاند، تحت شرایط خاص روانی قرار گرفتهاند که نتوانستهاند واکنشهای غم و اندوهشان را حل نمایند. (لازار 1979). و زی زوک دریافت که 17 درصد مراجعان و بیمارانی که در مراکز و کلنیکهای کالیفرنیا تحت درمان سرپایی قرار گرفتهاند نتوانستهاند غم و اندوه خود را درمان نمایند. براساس بیانات خود زی زوک (زی زوک 1985). روانپزشک دیگری به نام جان باولبی به این پدیده تأکید نمود. او میگوید تجربیات بالینی و مدارک موجود شک و شبهه اندکی را باقی گذارده که اغلب بیماریهای روانی ناشی از پیدایش غم و اندوه در افراد است. بیماریها و حالاتی از جمله اضطراب، افسردگی هسیتری و سایر بیماریها جزء این دسته از حالات و بیماریها میباشند (باولی 1380 ص 23). متخصصین بهداشت روانی نیاز دارند غم و اندوه را کاملاً مطالعه کرده و دریابند که چه نقشی را در مشکلات روانپزشکی و پزشکی ایفا مینماید.بررسیها و مطالعات صورت گرفته در ادبیات این موضوع را نشان دادهاند که غم و اندوه در مرگ و میرها و بیماریها تأثیر دارد. هم چنین غم و اندوه نه تنها بیماریهای جسمانی بلکه به بیماریهای روانی نیز منجر میشود. این مسئله به ویژه زمانی که فردی در اثر فقدان همسر داغدیده شده خیلی شدید و بارز میباشد. از تحقیقات مهم و جالب توجه در زمینه تأثیر عوامل داغدیدگی در نشانههای مرضی روانی و جسمانی صورت گرفته، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پارکس در لندن و بستن (مرکز مطالعات داغدیدگیها روارد)، کلی تون و همکاران، لوئیز و همکارانش در شهر نیویورک، کریسپ و پرست در لندن، هیمون و گیان تورکو در دانشگاه دوک ، و شوچتر و همکاراناش در سان دیاگو. (منابع این مطالعات و پژوهشها در کتاب نامه آخر کتاب است). این مطالعات مهم یک دورنمای دقیق از مطالعات داغدیدگی هستند. تعداد زیادی از مطالعات تاریخی و توصیفی هم در ارتباط با اثرات مختلف داغدیدگی بر اختلالات فیزیکی و روانی صورت گرفته، اما مطالعات قبلی که اشاره شدند خیلی معتبر و مهم بودند. در جمعبندی و بررسی انواع تحقیقات صورت گرفته در مورد تأثیر داغدیدگی همسران گاهاً نتایج ضد و نقیضی هم مشاهده میشود. یکی از مشکلات دیگر که در مقایسه تحقیقات و مطالعات صورت گرفته و به چشم میخورد این که اغلب آنها بر روی گروههای سنی خاص، مناطق جغرافیایی، طبقات اجتماعی و اقتصادی خاصی متمرکز شدهاند. اغلب این مطالعات نشان میدهند که افراد پس از یک سال از درمان داغدیدگی و غم و اندوه خود دچار حالتهای افسردگی میشوند (پارکس و براون 1972). به علاوه مطالعات دیگری نشان داد، در اغلب موارد سلامتی جسمانی این افراد تغییراتی در سنین پیری مشاهده میشود و به دلیل همان تغییرات فیزیکیشان هم اغلب از سوی پزشکان ویزیت یا بستری شدهاند (هی مون و گیان تورکو 1973). به نظر میرسد هر چند در زنان و مردان بیوه و داغدیده حالات افسردگی دیده میشود ولی در دختران و پسران جوان داغدیده بیشتر اختلالات فیزیکی مشاهده میشود (باولبی 1980، کلی تون 1979). به هر صورت در تحقیقات و مطالعات گوناگون دیده شده که در اثر فوت همسر یک سری علائم و نشانهها و بیماریهایی مثل سر درد، سرگیجه، تشنج، تپش قلب و زخم معده شدت پیدا میکند، اما بیماریهای دیگری از قبیل آسم، بیماری قند و سرطان افزایش نمییابد. هم چنین در این تحقیقات دیده شده که این علائم آشکار و همراه با احساس غم و اندوه تدریجی باعث سستی بدن و احساسات نامطلوب گوناگونی مثل افسردگی میشود (لایبرمن و ژاکوبز 1987). به علاوه در اثر افزایش این احساسات و حالات عملکردهای روانی که میتوانند در ایجاد مصونیت روانی و جسمانی مؤثر باشند کاهش پیدا میکند (اس چلیفر 1983).زمانی که عواقب سلامتی داغدیدگی مورد بررسی قرار میگیرد، لازم است به اثرات پنهانی آن نیز توجه کرد که گاهاً به آن بیماریهای کپی شده (تقلیدی) گفته میشود (زی زوک و دی ویول 1976). بازماندگان این بیماران ممکن است بعد از مرگ او علائم و نشانههای مرضی شبیه به او را در خود گسترش دهند. پزشکان و متخصصینی که با این بیماران کار میکنند بهتر است جهت مشخص کردن علل بیماری به سوابق آنها مراجعه کرده و آن نشانهها و علائم احتمالی اختلال را پیدا نمایند. این بحث به طور مفصل در فصل چهار بررسی شده است.در مورد این که آیا افراد داغدیده در دوران غمگینی و داغدیدگیشان نیاز به درمانهای روانپزشکی دارند، مطالعات و تحقیقات متنوعی صورت گرفته امّا نتایج قانعکننده نیستند. پایولا کلی تون در تحقیقات اخیر خود روی بیوهها به این نتیجه رسید، پیگیریها و مشاورههای روانپزشکی برای کسانی که همسرانشان فوت کرده به ندرت ضرورت پیدا میکند و خیلی کم اتفاق افتاده که فردی در اثر داغدیدگیاش در بیمارستان روانی نیاز به بستری داشته باشد (کلی تون 1979 ص 1532) و کلین پارکس و همکاراناش در لندن عقیده دیگری را مطرح کردند، آنها عقیده داشتند واکنشهای غم و اندوه در سطح گستردهای شدیدتر میگردند و نیاز به مداخلات روانپزشکی پیدا میکنند. (پارکس 1964 ـ 1965). تقریباً 13 تحقیقات، مربوط به رابطه بین مرگ و میر و داغدیدگی است. البته هر فردی اتفاقات و داستانهایی از قبیل این که شخصی پس از فوت همسرش فوت شده را شنیده و به نظر میرسد که مردان بیشتر در معرض این خطر هستند. البته نتیجهگیری به این صورت که علت فوت همسر بعدی بلافاصله پس از فوت همسر قبلی، حتماً فوت همسر بوده، درست نمیباشد و یک نتیجهگیری غیرقابل اعتماد بوده و جای نقد و تردید وجود دارد. ولفگانگ و مارگارت استروبی در آلمان غربی مطالعات آزمایشی در مورد داغدیدگی و مرگ و میر انجام دادند امّا بینتیجه ماند. ولی این تحقیقات انگیزهای برای مطالعات دیگری در آینده شد، که مطالعات طولی انجام گرفته در این زمینه رابطه مثبت را بین داغدیدگی و مرگ و میر نشان دادند و سایر نتایج شامل:
الف) زن و مرد هر دو در اثر بیماری عفونی فوت کردهاند.
ب) زن و شوهر هر دو در ایجاد محیط نامساعد بهداشتی یک دیگر سهیم بودهاند.
ج) همسر بازمانده مدتی پس از فوت همسر البته نه طولانی دلواپس همسراش بوده است.
د) تنهایی و دلتنگی بیشتر باعث بروز علائم و نشانههای مرضی گردیده است.
هـ) بهداشت همسران داغدیده در مصرف داروها، الکل و سیگار که ناشی از غم و اندوه و فقدان بوده، شدیداً آسیب دیده است (استراب و استراب 1987).
ادامه دارد...
|
پیامبراکرم (ص) |
بــــاد بـــهـــاری وزیــــد، از طـــرف مــــرغزار
باز به گردون رسید ناله ی هر مرغِ زار
بــلبل و قمری چه خواند، یاد خداوندگار
تــــکـــیــه بر ایام نیست تا دگر آید بهار
میلاد پیامبر اکرم(ص)
سرانجام پس از قرنها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ هدایتگر انسانها پا به عرصه و جود نهاد. برترین مخلوق خدا ظاهر شد، باران «رحمة للعالمین» باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فیضان کرد و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور نمود. در شهرى که شرافتش را از و لادت او دریافت کرد، چشم به جهان گشود :«لا اقسم بهذا البلد ، و انت حل بهذا البلد:اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.» امام على(ع) در رابطه با مکان تولد پیامبر فرموده اند: «مولده بمکة» مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که بواسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید:«و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»
تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان درآن، شرافت یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.ولادت رسول اکرم را در عام الفیل معادل سال 570 میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان 17 ربیع الاول بود .امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را اینگونه توصیف مى کنند:«کریما میلاده» پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.برنامه انبیاء تکریم انسانهاست. و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر -اکرم انبیاء- براى تتمیم کرامتها پا به عرصه وجود نهاده است، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.با میلاد پیامبر(ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفتگانه رفت و آمد مى کرد وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید، و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم(ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.حوادثى نیز در زمین رخ داد. از جمله آنها به لرزه درآمدن ایوان کسرى و فرو ریختن چهارده کنگره آن، خاموش شدن آتشکده فارس، خشک شدن دریاچه ساوه، سرنگون شدن بتها و اتفاقات دیگرى که در کتب تاریخ اسلام به تفصیل بیان شده است.
|
پیامبراکرم (ص) |
از خصوصیات مهم پیامبر اسلام و دیگر انبیاء الهى اصالت خانوادگى آنان است. هیچیک از انبیاء الهى از خاندانى بدنام و فاسد و هرزه برنخاسته اند و همگى آنها به خوشنامى و کرامت اشتهار داشتند، کما اینکه بعد از تولد حضرت عیسى مردم به حضرت مریم گفتند:
«یا اخت هارون ماکان ابوک امرأ سوء و ما کانت امک بغیا:
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت نیز بدکاره نبود.»
این سیره مستمر انبیاء و خاندان آنان بوده است که همگى در بین مردم به پاکدامنى و کرامت نزاهت و خوشنامى مشهور بوده اند.
اما در ارتباط با توجیه این امر مى توان به دو نکته اشاره کرد:
نکته اول: مسأله نقش وراثت و اثرگذارى والدین بر فرزندان مى باشد که از امور غیر قابل انکار است. به دیگر سخن، ظرفى که نور مقدس انبیاء را در بر مى گیرد و محیط مادى رشد و نمو آنها را فراهم مى کند، قطعا نباید ظروفى ناپاک و آلوده باشد. در این زمینه امام على (ع) در مورد پیامبر اکرم(ص) مى فرمایند:
«اشهد ان محمدا عبده و سید عباده و کلما نسخ الله الخلق فرقتین جعله فى خیرهما، لم یسهم فیه عاهر و لاضرب فیه فاجر:
گواهى مى دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده او و سرور مخلوقات است. هر زمان خدا انسانها را به دو بخش تقسیم کرد، نور وجود آن حضرت را در بهترین آن دو به ودیعه نهاد. در روند پیدایش او نه هیچ آلوده دامنى را سهمى است و نه هیچ هرزه اى را شرکتى.»
این کلام امام على(ع) اشاره به این مطلب دارد که همواره نور نبوى در سلسله اصلاب و ارحام طاهر از حضرت آدم تا حضرت عبدالله (پدر پیغمبر) انتقال یافته است. مرحوم شوشترى در بهج الصباغه به نقل از اعتقادات شیخ صدوق چنین مى آورد:«در رابطه با آباء و اجداد پیامیر (ص) اعتقاد ما بر آن است که همگى آنها از حضرت آدم تا پدر پیامبر مسلمان بوده اند.»
همچنین در روایتى از پیامبر اسلام منقول است که حضرتشان فرمودند:
«اخرجت من نکاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم(ع).»
یعنى هیچ یک از آباء و اجداد و امهات پیامبر اکرم(ص) در طول تاریخ از مردان و زنان بدکاره نبودند، بلکه کرامت و پاکدامنى آنا ن همواره در بین خلق معروف و مشهور بوده است. در همین رابطه در زیارت وارث خطاب به سیدالشهداء(ع) عرض مى کنیم: «اشهد انک کنت نورا فى الاصلاب الشامخة و الارام المطهرة و لم تنجسک الجاهیة بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمات ثیابها.»
از کلام امام على(ع) نیز معلوم مى گردد که نیاکان پیامبر هم از حیث اعتقادات، از شرک و عقاید باطل مبرا بودند و هم از حیث پاکدامنى ، انسانهایى سالم و بدور از آلودگى هاى جنسى بودند.
و امانکته دوم در رابطه با لزو م شرافت نسب و اصالت خانوادگى انبیاء، مسأله اثرگذارى پیام انبیاء در بین انسانهاست، یعنى یکى از مسایل اثرگذار در تبلیغ انبیاء بر مردم، مسأله خو شنامى و پاکى و اصالت خاندان آنها مى باشد. زیرا سخن شخصى که از خانواده اى بدسابقه و بدنانم برخاسته است، عموما براى مورد پذیرش واقع شدن با مشکل مواجه مى گردد. لذا انبیاء الهى همگى بر خاسته از خانواده اى اصیل، مکرم و شرافتمند بوده اند. پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز مستثناى از این خصیصه نبودند. پیامبر از فرزندان «قصى و هاشم و عبدالمطلب» بوده و از شریف ترین عشیره عرب به شمار مى رفت به گونه اى که بسیارى از قبایل برترى آنان را بر خود پذیرفته بودند. و شاید همین اهمیت قریش و نزدیکان پیامبر نزد عربها زمینه آن بود که خداوند به پیامبر فرمان داد که ابتدا اقرباء و نز دیکان خود را اندرز کند. زیرا اگر آنان دعوت اسلام را مى پذیرفتند قبایل دیگر آسان تر به اسلام متمایل مى شدند.
حضرت على(ع) به برترى و برجسته بودن عشیره و نسب رسول اکرم(ص×) اشاره کرده و مى فرمایند:
«کان رسول الله(ص)...اکرمهم (الناس) عشیرة: عشیره و قبیله پیامبر گرامى ترین قبایل بود.»
و در جاى دیگر فرموده اند:
«اکرم خلق الله حسبا: پیامبر در میان خلق خدا داراى گرامى ترین اصل و نسب بود.»
چنانچه از کتب تاریخ بر مى آید، قبیله قریش که پیامبر از میان آنها برخاست در میان عرب شرافت و عزتى خاص را دارا بوده و معمولا با عناوین آل الله، جیران الله و سکان حرم الله مشهور بوده اند و مردم همه آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول داشتند.
امام على (ع) در موارد متعدد دیگرى از نیاکان پیامبر گرامى اسلام سخن به میان آورده اند و در تمامى آن موارد بر طهارت و کرامت مولد پیامبر (ص) و دامانى که در آن بالیده اند، تاکید کرده اند. اکنون آنچه را درباره نیاکان و بنیاد پاک و مطهر آن بزرگوار، مولى(ع) گفته اند بااندکى توضیح و شرح مى آوریم:
«حتى افضت کرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد(ص) فاخرجه ممن افضل المعادن منبتا، ئو اعز الارومات
مغرسا ، من الشجرة التى صدع منها انبیائه، و انتجب منها امناءه... و شجرته خیرالشجر، نبتت فى حرم و سبقت فى کرم، لها فروع طوال، و ثمر لاینال...»
در این خطبه اما م (ع) پس از ذکر طهارت و کرامت و نز اهت اصلابت و ارحامى که سلسله انبیاء در آنها رشد کرده و بالیدند، مى فرماید:
«سرانجام کرامات الهى به حضرت پیامبر (ص) منتهى شد، پس او را از بهترین معدن و از ریشه دارترین و اصیل ترین خانواده ها برکشید، از درختى که انبیاء الهى از آن متفرع و امینان الهى از آن انتخاب شدند... درخت آن حضرت بهترین درختهاست که در حرم روئید و در کرامت بالید، درختى که داراى شاخه هاى بلند و سر به آسمان کشیده و میوه هاى دست نیافتنى مى باشد.»
در شرح عبارت «شجرته خیر الشجر...» اینگونه آورده اند که مراد از«شجره» حضرت ابراهیم یا هاشم و یا وجود خود حضرت پیامبر(ص) است و مراد از «حرم» مکه مى باشد و مراد از «فروع» ائمه و اهل بیت و ذریه آن حضرت هستند، و مراد از «ثمر» علوم و اخلاق آن حضرت و ائمه معصومین هستند که دست انسان از درک حقیقت آنها کوتاه مى باشد، و هر کس نمى تواند ادعاى نیابت آن را داشته باشد و ظاهرا امام على(ع) در این جمله به غاصبین خلافت متعرض گردیده اند که در جریان سقیفه در جواب قریش که خود را شجره نبى مى پنداشتند، حضرت فرمودند: «احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة».
در این خطبه حضرت(ع) به اصل و نسب پاک و تبار مقدس پیامبر اکرم(ص) اشاره نموده اند .
حضرت على(ع) در خطبه دیگرى با عبارات و تعبیرات زیبا و رسا از طهارت و نزاهت اصلاب و ارحام و دامانى که رسول اکرم(ص) در آن بالیده اند و از بنیاد پاک آن بزرگوار سخن گفته چنین فرموده اند:
«اشهد ان محمدا عبده و رسوله المقر فى خیر مستقر، المتناسخ فى اکارم الاصلاب و مطهرات الارحام، المخرج من اکرم المعادن محتدا و افضل المنابت منبتا من امنع ذورة و اعز الارومة من الشجرة التى صاغ الله منها انبیائه وانتجب منها امناءه الطیبة العود المعتدلة ،العمود الباسقة، الفروع الناضرة، الغصون الیانعة، الثمار الکریمة الحشاء، فى کرم غرست، فى حرم انبتت، و فیه تشعبت و اثمرت و عزت و امتنعت فسمت به و شمخت...:
شهادت مى دهم بر این که محمد(ص)بنده و رسول خداست، رسولى که اقامتگاه او بهترین جایگاه است و از کریمترین اصلاب و پاکترین ارحام خارج شده، از حیث اصالت، از گرامى ترین معدن برخاسته است و از حیث بالیدن، در برترین رویشگاهها پرورش یافته است، او در منیع ترین بلندیها و دست نیافتنى ترین درختها ریشه دارد، درختى که انبیاء الهى از آن متفرع گردیده و امینان پاک عود و راست قامت الهى ازآن برگزیده شده اند،درختى که شاخه هایش بلند و سر به آسمان کشیده و زیبا است و میوه هایش گرانمایه و به سر حد کمال رسیده اند. درختى که در کرامت کاشته شده و درحرم روییده و شاخه و میوه دارد.»
|
پیامبراکرم (ص) |
هوالمحبوب
پرتوی از بلاغت امام حسن علیه السلام
امروز 28 صفر است، دلها پریشان و چشمها اشک آلود.
امروز از طرفی مسلمانان پدر خود را از دست می دهند، همان پدری که مهربان و دلسوز است و هنوز هم غصه امتش را دارد که چه بر سرشان می آید. همو که با رفتنش ما را یتیم کرد و تا ابد عزادار و سیه پوش فراقش هستیم. خوشا به حال آنان که او را دیدند و عاشقانه بر دستان مبارکش بوسه می زدند. و ما در حسرت آن آروزها نالان.
از سوی دیگر روز شهادت میوه دل پدرمان است که آن نیز غم ما را افزون نموده است.
ما که زمان امام حسن علیه السلام نبوده و توفیق درک حضورش را نداشتیم، پس بیاییم با تمسک به سخنان و فرمایشات آن عزیز ، معرفتی یافته و راه زندگی را بیابیم که عاقبت همه ما رفتن است و چه زیباست که هنگام رفتن ره توشه ای مهیا نموده باشیم و در آن سرای باقی در حضور پدر و اماممان شرمسار و خجل زده نباشیم.
حکمت عدم جبر در اوامر الهی
هر که به خداوند و قضا و قدر او ایمان نمی آورد البته کافر شده است. و هر که گناهش را به گردن پروردگارش اندازد، مرتکب فجور شده است. همانا خداوند به اجبار اطاعت نمی شود و با تسلط بر او به کسی نمی بخشد، زیرا او بر آنچه آنان در تصرف دارند، مالک مطلق است و بر آنچه آنان را بر انجام آن توانا کرد، تواناست. پس اگر به طاعت عمل کردند خداوند میان آنان و کردارهایشان حایل نمی شود، ولی اگر به طاعت نخواهند عمل کنند خداوند هم آنان را به اجبار به عمل وانمی دارد و اگر خداوند مخلوقات را بر طاعت خویش مجبور می کرد اجر و پاداش را از آنان برمی داشت و اگر خود آنان را بر انجام گناهان وامی داشت، بندگان را عذاب نمی کرد و اگر ایشان را به حال خود وامی نهاد این علامت ناتوانی او محسوب می شد، اما خداوند در مخلوقاتش خواست و مشیتی دارد که از دید آنان نهانش ساخته است. پس اگر آنان به طاعات خداوند عمل کنند آن طاعتها بر ایشان منت است و اگر به معصیت رفتار کنند آن معاصی، بر ضدّ آنان گواه است.
مرگ در پی توست...
امام به جناده یکی از یاران خویش می فرماید : ای جناده! خود را برای کوچ مهیا کن و پیش از رسیدن مرگت، توشه ای فراهم آر و بدان که تو در پی دنیایی و مرگ در پی توست. اندوه روزی را که هنوز بر تو نیامده در روزی که در آنی به خود راه مده و بدان که تو مالی بیش از آنچه که قوت توست به دست نمی آوری مگر آن که نگاهبان مال دیگری باشی و بدان که دنیا در حلالش حساب و در حرامش عقاب و در شبهاتش عتاب است. پس دنیا را به منزله مرداری بدان و از آن به اندازه ای که تو را بس آید بهره مند شو. پس اگر آن مقدار حلال بود، تو در استفاده از آن زهد پیشه کرده ای و اگر حرام بود، گناهی مرتکب نشده ای و تو همان گونه که از مردار بهره مند می شوی از دنیا هم بهره مند گشته ای. که اگر عقابی هم در کار باشد، اندک بود. برای دنیایت چنان بکوش که انگار همیشه زندگی می کنی و برای آخرتت چنان کار کن که انگار همین فردا می میری. و اگر می خواهی بدون داشتن قوم و قبیله، عزیز و بدون داشتن سلطنت، پرهیبت باشی، از خواری نافرمانی خداوند بیرون آی و به عزّ طاعت خداوند قدم گذار. و اگر نیازی در همراهی مردان داشتی با کسانی همراه شو که چون با او نشست و برخاست کردی، تو را بیاراید و چون از او بگیری تو را حفظ کند و چون از او مددجویی، یاری ات کند و اگر سخنی بگویی تو را تصدیق کند و اگر قدرت یابی، آن را تحکیم بخشد و اگر دستت را برای دادن فضلی دراز کنی، آن را بگستراند و اگر از تو رخنه ای دید، آن را پر کند و اگر از تو نیکویی دید آن را به حساب آورد و اگر از او چیزی بخواهی به تو ببخشد و اگر تو خاموشی گزینی او با تو سخن آغاز کند و اگر گرفتاری برای تو پیش آمد با تو همدردی کند. کسی که از جانب او به تو رنج و گزندی نمی رسد و راهها از جانب او بر تو دگرگون نمی شود و تو را به هنگام حقیقتها بی یاور نمی گذارد و اگر در حال تقسیم با هم به اختلاف برخیزید او، تو را بر خود مقدّم می دارد.
سخنان حکمت بار امام حسن علیه السلام
1. شوخی هیبت را می خورد و ( انسان) خاموش پرهیبت تر است.
2. کسی که از او درخواست شده آزاد است تا آنگاه که وعده دهد و به واسطه وعده ای که داده، بنده است تا آنگاه که به وعده اش عمل کند.
3. یقین، پناهگاه سلامت است.
4. نخستین گام خردمندی، معاشرت نیکو با مردمان است.
5. خویش کسی است که دوستی اش او را نزدیک کرده اگر چه نژادش دور باشد و بیگانه کسی است که دوستی اش او را دور کرده اگر چه نژادش نزدیک باشد. هیچ عضوی از دست به بدن نزدیکتر نیست، اما همین دست اگر معیوب شود، آن را ببرند و از بدن جدایش کنند.
6. فرصت به شتاب از دست می رود و دیر به دست می آید.
سروده های حکمت آمیز امام حسن علیه السلام
1. اگر دنیا مرا ناخشنود کند شکیبایی پیشه می کنم و هر بلای ناپایداری لاجرم اندک است.
و اگر دنیا مرا خشنود سازد، من به شادمانی او خوشحال نمی شوم، زیرا هر سرور ناپایداری، حقیر و اندک است.
2. ای مردم! لذایذ دنیوی پایدار نیستند و بدانید که نشستن در زیر سایه ای که ناپایدار است، حماقت و سبکسری است.
3. خرده ای از نان نامرغوب مرا سیر می کند و اندکی آب مرا بس است. و پاره ای از جامه نازک مرا می پوشاند اگر زنده باشم و چنانچه بمیرم کفنم مرا کافی است.
4. اگر نیازمندی به نزد من آید گویم: ای کسی که اکرام به او بر من واجب فوری است.
5. و کسی که فضل او بر هر فاضلی برتری دارد، خوش آمدی که برترین روز جوانمرد وقتی است که از او حاجتی درخواست می شود.
ویژه نامه شهادت امام حسن مجبتبی
ویژه نامه شهادت امام رضا علیه السلام
با کریمان کارها دشوار نیست دست خالی و گدایی عار نیست
حسنی باشید
یاحق امام حسن مجتبی ع پشت وپناه تون
|
پیامبراکرم (ص) |
سلام بر حسین و اربعینش،سلام بر اربعین و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات برمزار کشتگانش،عشق بردند و به مویه نشستند.
به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت،اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم ،
یا حسین!
ای جاده های پر فراز و نشیب، زیر پای کاروان رام شوید و ای مرکب های چمند و چموش، راهوار گردید که کاروان به کربلا بازگشته است! بگذارید که غبار خستگی با اشک چشمان حسرت زده دیدار شسته شود. کاروان به زیارت آمده است و برای شکوفه های زخم سوغات اشک آورده است.
سلام بر تو ای سرزمین اندوه ها!
یک اربعین از گستاخی شمشیرها و نیزه ها می گذرد. یک اربعین از لگدکوب شدن شکوفه های زخم، زیر سم اسبان ستم می گذرد، و اکنون کاروان به زیارت آمده است.
با سینه ای داغدار با کاروان زائران مزار شهدای کربلا هم نوا می شویم
اربعین از رازهای هستی ، خصوصیت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نیست. البته چه بسا، با توجه به ویژگى هاى انسان، «چهل بار» تکرار یک رفتار پسندیده موجب ملکه معنوى و تعمیق آن رفتار و قابلیت نزول فیض خاص خداوند مى شود.
اربعین در فرهنگ عاشورا
در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین شب شهادت حسین بن علی(ع) گفته میشود که مصادف با روز بیستم ماه صفر است. از سنتهای مردمی گرامی داشت چهلم مردگان است، که به یاد عزیز فوت شده خویش، خیرات و صدقات میدهند و مجلس یاد بود بر پا میکنند، در روز بیستم صفر نیز، شیعیان، مراسم سوگواری عظیمی را در کشورها و شــــهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی بر پا میکنند. عاشقان و پیروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعین به ذکر پرداخته و باران اشکبار چشم خویش را با مظلومیت حسین و یارانش پیوند می زنند. این راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هیچگاه بی رهرو نخواهد بود.
نخستین اربعین
در نخستین اربعین شهادت امام حسین (ع)، جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کاروان اسرای اهل بیت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان نیز آن را نفی کرده و نپذیرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمی در «منتهی الامال» دلایلی ذکر میکند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبوده است. به هر حال، تکریم این روز و احیای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورایی در زمانهای بعد بوده است.
اربعین و عرفان
در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعین) جایگاه ویژه اى دارد. چله نشینى براى رفع حاجات، حفظ کردن چهل حدیث، اخلاص چهل صباح، کمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، چهل شب چهارشنبه… از این نمونه هاست.
آمده است که چون حضرت موسی (ع) را قابل استماع کلام بی واسطه خداوند میکردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «… و اذا واعدنا موسی اربعین لیله »
پیامبر حکیم (ص) فرمود:
« من اخلص لله اربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه»: هر کس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه های خداوند ورزد حکمت را از قلبش بر زبانش جارى مى سازد.»
صاحب مرصاد العباد، عارف نامی نجم الدین شیرازی نیز گفته است: و عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را نیست." چنانکه در حدیث صحیح آمده است:
ان خلق احدکم بجمع فی بطن امه اربعین یوما ثم یکون علقه مثل ذلک.
و خواجه علیه السلام ظهور چشمه های حکمت از دل بر زبان را اختصاص اخلاص اربعین صباحا فرموده است، و حوالت کمال تخمیر طینت آدم علیه السلام به اربعین صباحا کرد و از این نوع بسیار است.
|
پیامبراکرم (ص) |
به نام خدایی که در همین نزدیکی هاست
آقاسید 13 اسفند سالگرد هدیه هست اون زودتر از شما رفت
آمدنش چه زیبا بود همه خندان و رفتنش .......
چه زود روزها می گذرد، انگار همین دیروز بود صدای گریه هایت فضای ساکت خانه را گلباران کرد، انگار همین دیروز بود که با قدم های کودکانه ات حانه را بهاری کردی.
هنوز صدای اولین کلمات کودکی ات در ذهنم تکرار می شود، هنوز صدای خنده های کودکانه ات در گوشم زمزمه می شود چه زود باغ آرزوهایمان با خزان هم نشین شد، چه زود گلبرگهای کودکی ات را باد حوادث به یغما برد،چه زود بهارمان را با کوچ معصومانه ات خاکسترنشین کردی.
فراموش کردنت دست ما نیست،آن قدر زود رفتی که هنوز جای پای قدم هایت در باغچه حیاطمان باقی مانده ، هنوز اولین قدمایت در خاطرم مانده، چه معصومانه هزار با زمین خوردنت را به تماشا می نشستیم و برایت دست می زدیم تا بلند شوی، اما این بار زمین خوردنت جان گدازتر از همیشه بود،این بار دیگر برایت دست نزدیم ، اینبار گریه های تو و ناله های ما دست به دست هم به آسمان پر کشیدند . این روزها آسمان زندگی مان دوباره ابری است،این روزها غروب تمام شدنی نیست، آسمان بارانهایش را به یاری مان فرستاده،و جانمان مثل باغی صاعقه خورده ، به یاد معصومیت کودکانه ات می سوزد.
کاش می ماندی،کاش هدیه ی کوچک زندگی مان را باد زمستانی به تاراج نمی برد، کاش خاطراتت را به خاطره ها نمی سپردی. کاش می ماندی و در باغ آرزوهایمان روز بروز بیشتر می شکفدی .
امروز یکسال است که خانه را ترک گفتی،امروز یک سال است که خانه ی کوچکمان خالی از صدای گریه ها و خنده های توست،امروز یکسال است که باور نداریم رفته ای و هنوز چشمانمان در ماتم رفتن نابهنگام و معصومانه ات بارانی است . کاش می ماندی ....
سپردمت به روشنی به آیینه به یاس ها
به روح پاک سادگی به سنگها به سازها
به خاطرات کودکی، نگاهها نسیم ها
به لحظه های تازگی ، رازها و قصه ها
غمین و دل شکسته ام به وسعت کویرها
نهان درون سینه ها شراره ها گدازه ها
نمانده هیچ جز غزل به یاد چشمهای تو
و لحظه لحظه خاطره فرودها فرازها
این عکسای برادرزاده ی قشنگ من هدیه است که به علت بیماری
سرطان خون 13 اسفند 84 فوت شد .
|
پیامبراکرم (ص) |
آقای ذاکر این وبلاگ برای شماست چیزای هم که می نویسم می خوام در شأن شما باشه
من نمی تونم چیزی بذارم که در موردش چیزی نمی دونم.برای شادی روح سید صلوات .
جرجی زیدان
جرج زیدان در مورد امام حسین (ع) کتاب فاجعه کربلا را تالیف کرده است. زیدان در این کتاب با مراجعه به کتب معتبر و موثق، مختصری از تاریخ صدر اسلام و حوادث عاشورا را تا ورود اسیران کربلا به شام آورده است که در اینجا به حضور اسیران در برابر یزید اشاره میشود:
«... منظره سر بریده حسین علیهالسلام همه را متاثر و محزون ساخت... وقتی چشمان یزید بر سر بریده افتاد سرتا پا بلرزید و دانست چه عمل بزرگ و فجیعی را مرتکب شده است...»
عجیب است که یزید به حضرت زینب (س) گفت: پدر و برادرت (علی (ع) و حسین (ع)) از دین خارج شدند.
زینب (س) گفت: تو و پدر و جدت به دین خدا و دین پدر و برادر و جدم داخل شدید.
مضمون نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد که شمر فرستاده، چنین است: «من تو را به طرف حسین نفرستادم که با او به ملایمت و خوشی رفتار کنی و به او امان دهی... اگر تسلیم شدند پیش من بفرست وگرنه با آنان بجنگ و همگی را به قتل برسان، زیرا مستحق کشته شدن هستند... اسبها را از روی نعش آنان بگذران، اگر اوامر ما را اجرا کنی، پاداش خوبی به تو خواهم داد؛ وگرنه از کار کنارهگیری کن، شمربن ذیالجوشن فرماندهی کل را به عهده خواهد گرفت...»
توماس ماساریک
توماس ماساریک مصیبتهای امام حسین علیهالسلام را با حضرت عیسی علیهالسلام مقایسه کرده، مینویسد: «مصائب مسیح نسبت به مصائب حسین علیهالسلام مانند پر کاهی است در برابر کوهی بزرگ».
نیکلسون
نیکلسون میگوید: «بنی امیه طغیانگر بودند و قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند. مسلمین را خوار کردند و صاحبان اصلی حکومت را کشتند. بنابراین، تاریخ از روی انصاف حکم میکند که خون حسین علیهالسلام به گردن بنی امیه است.»
نیکلسون در جایی دیگر حادثه کربلا را موجب اتحاد میداند و تاثر آن را در ایران ذکر میکند.
حادثه کربلا مایه پشیمانی و تاسف امویان شد؛ زیرا این واقعه شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین (ع) همصدا شدند و صدای آنها در همه جا و مخصوصا نزد ایرانیان که میخواستند از نفوذ عرب آزاد شوند، انعکاس یافت.»
|
پیامبراکرم (ص) |
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین وعلی الارواح التی حلت بفنائک
درود بر امام حسین بزرگترین معلم ازادگی
تقدیم به همه دوستان عزیزم
دوستان هیچوقت سیدمحمدجواد ذاکر فراموش نکنید.(صلوات)
سیمای حضرت امام حسین(ع) در اندیشه دانشوران غیرمسلمان
گاندی در تفحص زندگانی امام حسین (ع) و علت جاودانگی و پایداری آن به یک مسئله مهم رسیده و همانا درسی از سرور آزادگان اخذ کرده و آن را برای استقلال هند به کار بسته است، یعنی او به پیروی از امام، به مردم هند که طرفدار استقلال هند بودند اعلام کرد مرگ را به بازی و مسخره بگیرید و نترسید.
من برای مردم هند چیزی تازه نیاوردم، فقط نتیجهای را که از مطالب و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی (ع) پیمود
جواهر لعل نهرو شهادت امام حسین (ع) و خانوادهاش را فاجعهای ذکر کرده است که هر سال در ماه محرم از طرف مسلمانان و مخصوصا شیعیان تجدید و به خاطر آن سوگواری برپا میشود.
رابرت ویر با شش محقق دیگر کتاب جهان مذهبی را در دو جلد نگاشته اند. در این کتاب شهادت امام حسین(ع) حادثه غم انگیز صدر اسلام آمده است و علت آن را نپذیرفتن یزید به عنوان رهبر جهان اسلام از طرف امام حسین ثبت کرده اند.
بیعت نکردن امام حسین (ع) با یزید موجب شد که یزید برای خاموش کردن هر نوع اعتراض و مخالفتی نیروهای خویش را اعزام کند که نتایج زیر حاصل شد:
1- امام حسین (ع) و کلیه اعضای خانواده و تنی از یارانش در محلی به نام کربلا عراق قتل عام شدند؛
3مخالفت با بنیامیه تشدید شد؛
4 پس از شهادت امام حسین علیهالسلام حمایت از ائمه (ع) تشدید شد.
ادوارد براون؛ مستشرق انگلیسی
نگردد؟حتی غیرمسلمانان هم نمی توانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی در برداشت انکار کنند.
|
پیامبراکرم (ص) |
چون قدم بر خاک خونین داشتی
بذر غیرت در زمین میکاشتی
زهر عشق حق به حمد آمیختی
در رکوعت می به ساغر ریختی
قبله ی تو عشق و مستی، قتلگاه
این مشایخ قبلههاشان بر گناه
گویمت از هفت رنگان مو به مو
خرقه پوشان دغل کار دو رو
سجده بر پست و ریاست می کنیم
با خدا هم ما سیاست می کنیم
کو نشانی که شما اهل دلید
جملگی تان بر نماز باطلید
می چکد اشک بر سر سجادهها
وای از روزی که افتد پردهها
ما خدایان زیادی ساختیم
مال مردم را به خود پرداختیم
شیر حق برخیز وقت کار شد
بر سر نی رفتنت انکار شد
کاخها گردیده مسجد ، سرفراز
صد رکعت تزویر دارد هر نماز
سجده در مسجد حسینا مشکل است
این بنا از دل نباشد، از گل است
این خسان با مال مردم زنده اند
جملگی اندر نماز و سجدهاند
دم ز راه و رسم سلمان می زنیم
لاف اسلام و مسلمان می زنیم
کاشکی از نسل سلمان می شدیم
لحظه ای یک دم مسلمان می شدیم
|
پیامبراکرم (ص) |
وصایت علی (ع)ادامه ی رسالت نبی (ص)بود.
غدیر پیوند امامت و ولایت
بر شیعیان علی مبارک باد.
|
پیامبراکرم (ص) |